طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

تالاب انزلی

ترکیبی از یک اکوسیستم خشکی و آبی را تالاب می گویند. تالاب ها در کنار بستر رودها و دریاهای بزرگ پدید می آیند. آب های کنار رودها و دریاچه ها در مسیری قرار می گیرند و به سطح خشکی راه پیدا می کنند. تا زمانی این امر پیدا می کند که سطحی از خشکی را در بر بگیرند و در آنجا گرد بیایند. تالاب ها می تواند مکانی برای رشد گونه های متفاوتی از گیاهان،  رشد آبزیان و همچنین پرندگان باشد.


(تالاب انزلی)


یکی از تالاب های زیبا و دیدنی ایران، که در شمال کشور واقع شده است و هر ساله میزبان بازدیدکنندگان متفاوت خود است تالاب انزلی است. تالاب انزلی در جنوب دریای خزر (کاسپین) در نزدیکی بندر انزلی و همچنین شهر رشت واقع است. این تالاب به خودی خود بزرگ است و چیزی که مسلم است در سال های حیات اش بزرگ تر هم شده است.

تالاب انزلی چیزی حدود بیست هزار هکتار را در مجموع پوشش می دهد. این تالاب چه از لحاظ ترکیب اکوسیستمی و چه از لحاظ حیات جانورها و گیاهان خود چیزی بی مانند است و قابل مقایسه با سایر تالاب های هم جوار خود نیست.

در گذشته ای نه چندان دور بیشترین عمق این آب گیر پهناور، به هشت متر می رسید. در مجموع از چهل رود کوچک و بزرگ تغذیه می کند و به دلیل تبدیل به یکی از زیباترین و بزرگ ترین تالاب ها شده است.

لاله مردابی و مرغابی بزرگ از گونه های مهم گیاهی و جانوری این تالاب به شمار می رود. هر چند که هر ساله به دلیل آب و هوای مناسب که در فصل های متفاوت سال بین صفر تا 33 درجه سانتی گراد متغیر است، میزبان گونه های متفاوت جانوری به ویژه پرندگان شمالی است.


دیدن این تالاب حیرت انگیز است. و وجود آن همچون سایر مناطق زیبای شمال کشور رونق بسیاری به آن بوم داده است. چیزی که واضح است با رشد روزافزون فعالیت های انسانی در سده اخیر، نیاز به نگهداری این تالاب بیش از پیش شده است از صورت دیگر، این تالاب از جاذبه های ثبت شده در میراث ملی و جهانی است و این خود نشان از اهمیت زیست محیطی و تفریحی این مکان بی نظیر است.


(تالاب انزلی)


کوه های گل افشان سیستان

برای یک گردشگر و یا علاقمند به طبیعت همواره جاذبه های طبیعی ار اهمیت والایی برخوردار است. کشورمان از این لحاظ با داشتن مکان های دیدنی پیوسته در لیست کشورهایی است که می تواند سالانه تعداد زیادی گردشگر بومی و غیر بومی را پذیرا باشد. صحبت در این زمینه همراه با اطلاعات کافی و مهمتر داشتن امکانات گردشگری می تواند ایده ای جذاب و خوراک مفیدی باشد. از این پس، در این تارنما، بخشی بدین عنوان در دسترس قرار می گیرد تا هر چند زمان یک بار، به بررسی یکی از این جاذبه ها بپردازد.


نوبت امروز به کوه های گل افشان و یا آتش فشانی سیستان و بلوچستان رسید.


در جنوب شرقی فلات پهناور ایران، استان سیستان و بلوچستان شهر چابهار بندری به نام تنگ وجود دارد. این بندر از آنجایی که دارای یک جاذبه ی طبیعی است معروف است. کوه های گل افشان از طغیان لایه های درونی زمین در منطقه و فشار بالای آنها در این نقطه به وجود آمده است. نزدیک بودن این مکان به اقیانوس و دریاهای آزاد و هموار بودن خاک و سنگ این منطقه احتمال بروز چنین پدیده ای است. بدین صورت که، آب و لایه  های داغ درونی زمین به سطح زمین فشار وارد می کند که این فشار در نقطه ای آزاد می شود و زمین از هم باز می شود. گل و لای حاصله از این فوران برای از بین بردن انواع بیماری ها مفید است و مهمتر از هر چیز برای خاک و هوای منطقه جنبه ای زیست محیطی دارد که می تواند بقای این جاذبه را برای مدت های طولانی تامین نماید.

این مکان سالیان سال دارای چنین ویژگی منحصر به فردی است.


برای دیدن این پدیده آتش فشانی و طبیعی، باید راهی سیستان و بلوچستان، چابهار شد. و حدود یکصد کیلومتر از چابهار به سمت بندر تنگ رفت. تا بدین جا رسید. و برای فتح قله، و دیدن این پدیده پیاده روی کرد.


به احتمال فراوان این پدیده فصلی نیست و در هر فصل سال مقدار زیادی گل و لای از آن به بیرون پرتاب می شود. در زیر عکس هایی است که از  اینجا و آنجا برداشته شده است؛ عکس ها همه متعلق به کسانی است که به آنجا رفته اند و زحمت و لذت را آن به تن مالیده اند! در صورت پیدا کردن منبع نام آنها برچسب خواهد شد.


(کوه های گل افشان سیستان و بلوچستان)


(کوه های گل افشان سیستان و بلوچستان)


مهرگان

به مناسبت آغاز مهرماه هر سال در ایران جشنی برپا می شود که پیشینه طولانی دارد. دهم مهرماه تا شش روز این جشن بین ایرانیان گرامی داشته می شود. این جشن مهرگان نام دارد. که از سده های پیش و آغازین پیدایش سرزمین امان در بین تمامی مردم و حکومت از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است به گونه ای که این روز را هم تراز نوروز و سده کرده است.

رسم است که طی این یک هفته به بازدید می روند و شیرینی پخش شود. این آیین همراه با پایکوبی، رقص، آواز و شادی همراه است و هم اکنون تا جایی که می دانم در جاهای گوناگون این مرز و بوم برپا کردن این آیین کهن ادامه دارد.


بسیاری آغاز فصل پاییز را مقدم شمرده اند و این جشن را برپا کرده اند. و بسیاری برای مهروزی، نیک دوستی و صمیمت و اقتدار کشورمان. تا جایی که صحبت از پیروزی داریوش بزرگ بر حکم رانی است و در جایی صحبت از کاوه و ضحاک اساطیری. بر هر صورت گرامی داشتن این روز و جشن قسمتی از مرز و بوم کهن مان دارد.

هدایت نیاز به تعریف ندارد

بدون هیچ حاشیه ای بروم سر اصل مطلب. چیزی که این روزها به شدت درگیرم کرده. مجتبی مینوی از چهره های مطرح در اظهار نظری نثر هدایت رو معیوب توصیف کرده و کلی حرف ناقص دیگر.

این مورد اصلن چیز جالبی نیست که ادبیات و فرهنگی که هر روز در بین عام مردم شاهد اون هستیم بین قشری که پاسخ گوی آن هستند هم وجود داشته باشد. با یک نتیجه گیری خیلی سطحی و ابتدایی می تونیم به این برسیم که وقتی این گونه ادبیات در اون سطح وجود دارد و در حال تبادل هست پس چه توقعی باید از این یکی قشر و طبقه باید داشت؟ هیچ. دقیقن هیچ. تمام ناراحتی های به وجود آمده رو به واقع میشه گذاشت کنار و یک گوشه نشست و در فرهنگ لغات خود دنبال واژه های دیگه ای گشت تا با اون ادبیات رو به جلو برد.

این نوع برخورد و رفتار که با پایین کشیدن یکی دیگری رو بالا ببری خیلی قدیمی و کهنه شده که ایشان از اون استفاده کرده. منظورم متنی است که در مدح بزرگ علوی نوشته شده است. 

و مهمتر اون متنی که در یکی از مجلات نوشته شده نوع نوشتار و پرداختن هدایت به داستان است که به حدی زیبا نیست که از آوردن آن در اینجا خودداری می کنم.



روباه مکار

روباه روباهه دیگه. مکار و حیله گر . تا حالا دیدی چطور شکار می کنن؟ شکارش هم یه چیزی یه شبیه خودش. غلت می خوره میره زیر زمین سرشو بالا می آره و شکار میشه.

نمایش میمون ها

یک روز نشسته بودم داشتم فکر می کردم. شاید چند ساعت از فکر کردنم گذشته بود که یاد میمون افتادم. امسال سال میمون هست و من این رو به یاد هم داشتم.

میمون ها دسته جمعی با همدیگر زندگی می کنند تا جایی که یک بار دسته ای از اونها رو توی جنگل دیدم. شاید هم از خانواده های دیگه میمون ها بودند که سالیان سال در این کره خاکی زندگی می کنند. داستان شون این بود که روی شاخه های درخت های خیلی بلند که لانه و آذوقه و بازی و زندگی اشون اونجا بود نشسته بودند و شروع می کردند به سر و صدا کردن، پیش خودشون حتمنی فکر می کردند که دارن آره آواز می خونن... ولی چه آوازی؟ 


کارشون اینه می ایستن، منتظر می مونن این قدر اووه، تا یکی یه کاری انجام بده و پس از اون کارشون شروع میشه. میمون ها پس از اینکه میمون شدند جاهای زیادی راه پیدا کردند، مثل سیرک، نمایش و یا تحقیقات علمی روی گونه هاشون. مسخره کردن اونها و کوچیک پنداشتن کارهاشون جزیی از این داستان هست. شاید به این خاطره که خودشون از سر بیکاری و ندونم کاری کاری نمی کنن. 


هنوز نشسته بودم داشتم فکر می کردم. باید بازیگوش باشن که به خونه ها هم راه پیدا کردن و جایی برای خودشون پیدا کردن. اگه چند کیلو موز و مقداری گوشت رو براشون کنار بذاری و یه جا بندشون کنی بگی سرت به کار خودت باشه مگه من دعوت ات کردم بیای اینجا می تونی از دست شون رهایی پیدا کنی؟ 

روشنه که آره، حتا اگه سال سال میمون باشه و زمین روی وجود میمون بچرخه.


به این فکر می کردم که می تونن چقدر برامون فایده داشته باشن تا یه زمان دیگه هم بهشون فکر کرد و چیز تازه ای از جهان شون دید؟ یا شاید قصه همین جا به پایان برسه که کاری جز ادای دیگری رو در آوردن ندارن.


این فکرا اصلن مطلق نیست. چرا؟ چون شاید یه میمون پشمالویی در خونه ی  یکی رو بزنه و بیاد تو و بگه داری اشتباه می کنی در موردمون و شاید از تجربه فضانوردی خودشون تعریف کنن! چیز مهمی نیست بگذریم. 


سال تحصیلی و دانش امروز آغاز شده و حالا نوبت کسایی هست که باید بشینن درس بخونن و کار خودشون و دانش رو به جلو ببرن. شادباد