طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

به پیشواز نوروز ۱۳۸۹ خورشیدی (ساعت ۲۱ و ۲ دقیقه و ۱۳ ثانیه)

زمانی که پیش خودت کاری رو آغاز می کنی٬ یه روزهایی باید بیایی و بنویسی! هتا اگه نتونی! گروهی از این روزها همیشه تازه ست و هیچ زمان برات کهنه نمیشه٬ اصلن ویژگی این روزها همینه. یکی از این روزها بوی تازگی لباس نو سبزی پویش و و و .. رو میده. نوروز. 

یک بار دیگه طبیعت پیرتر شد و چند ساعت دیگه جای خودش رو به طبیعت تازه و بهاری و سبزی میده. یک سال دیگه ایران پیرتر شد٬ همیشه این روزهای پایانی سال کمی بر میگردی و پشت سر خودت رو نگاه می کنی که ببینی اون سال چگونه گذشت؟ بر تو چگونه گذشت.. هشتاد و هشت آبستن خیلی از رخداد ها بود که دوباره گویی اونها کار گزافی ست ولی مهم این بود.. مهم این بود که هشتاد و هشت آغازگر راهی تازه و نو با هدفی مشترک برای همه ما ایرانی ها و ایران بود. 

۸۸ رخت بر تن٬ آماده سفر٬ به پیشواز ۸۹ می رود. طبیعت باز هم تازگی٬ سبزی٬ پویش و جاودانگی خود را به رخ انسان می کشد!
سال سبز ۸۸ را به سال رویش ۸۹ بسپاریم! زمانه زیر و رو می شود.. زیرا٬ زمینه سبز و پرنگار شده!
نوروزی تازه بهاری سبز شکوفا و پر از عشق برایتان آرزومندم. 


 

 

  












روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر .. خرمن سوختگان را همه گو باد ببر

ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا .. گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر

زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات .. ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر

سینه گو شعله ی آتشکده فارس بکش .. دیده گو آب رخ دجله ی بغداد ببر

دولت پیر مغان باد که باد که باقی سهل است .. دیگری گو برو و نام من از یاد ببر


عکس: (شیراز.باغ ارم.۲۵ اسپند ۱۳۸۸ خورشیدی)


تَق تووق بوومک پووک.. چهارشنبه سوری، جشن آتش

هر ساله هر اندازه که به پایان سال نزدیک می شویم و کم کم زمستون سرد و بدون "برف" آماده سفر می شود تا جای خودش رو به بهار سبز بده٬ رخداد ها و آیین های در گاهشمار ایرانی بیشتر و بیشتر میشه٬ به کل زمستون آبستن بیشتر جشن های ایرانی ست ولی خوب بزنم به تخته "بابا مامان بزرگ" های ما زیادی جشن داشتن، خسته شون هم نمیشد! 

از جشن برای خانم ها و بانوان گرامی (سپندارمذگان) گرفته تا گرد و خاک خونه خوردن و چشیدن و سر و صدای و آتیش چهارشنبه سوری و سمنو و نوروز و و ... 

از کارهای نیمه خانومی در بیایم و به روز "خطرناک" آقا، خانم هم همراهش بچسبیم! آتیش یا همون آتش می تونه تداعی کننده یک حس خوب و دلچسب و پاک از لحظه های زیبای ما باشه. (واسه ما که این گونه است) یکی از زیباترین آیین هایی که از "بابا مامان بزرگ" های ما برامون مونده همین چهارشنبه سوری یه. که اونم شاید اگه دسترسی آسان به "چوب کبریت" و "آتش" هم نبود چه بسا تا به امروز جای خودش رو به یک "عید خونی" دیگر داده بود و رفته بود و و و.. 

چهارشنبه سوری چیست؟
همه ایرانی ها (گروهی از تاجیک ها، هندو ها، چینی ها، افغان ها و.. این جشن را دارند) واپسین شب چهارشنبه سال را جشن می گیرند، ولی خوب "اصل و اصالت چهارشنبه سوری مرگ بر اون، از عرب های عزیز گرفته شده است ماست" که چندین و چند هزار سال نوری پیش آن را در منطقه ای "نامعلوم" از فلات کوچک ایران "جا" گذاشته اند !! 

در شب چهارشنبه سوری چه باید کرد؟ چه چیزهایی لازم است؟
به وسیله مقداری کبریت ناقابل چوب خشک را آتش و یا کپه ای آتش درست کرده و زده و آتش را بزرگ و بزرگ تر کرده و هر اندازه که می توانید بر روی این آتش بالا و پایین می پرید. به همین سادگی (به فیلم رضا میرکریمی رجوع هم نشود! به فیلم اصغر فرهادی "چهارشنبه سوری" مراجعه شود)  

وسایل مدرن چهارشنبه سوری؟
"بابا مامان بزرگ" های ما تو خواب هم نمی دیدن که روزی فرزندان شان سرشان برای کنجکاویه این چنین درد کند! شما که سرتان درد می کنه برای این کارها، از مغازه سر کوچه و یا دست فروش محله پایین به اندازه کافی و لازم ترقه و این گونه چیزهایی که "بترکه" و صدای بوممب بده، خریداری می کنید و می ترکونید! اگر سرتان خیلی خیلی درد می کند که بنده بسی زیاد شرمسار شما هستم چون شیوه آماده سازی تَرق و تُرووق گُنده "چــــیز" هست و ... 

خوراک چهارشنبه سوری؟
همانند دیگر جشن های بابا مامان بزرگ ها مون خوراک این جشن هم باید آش گیاهی و تخم هندوانه و تخم خربزه و تخم کدو و ... این گونه چیزهای گیاهی میاهی باشه! ولی اگر بخواهیم زیادی به "اجداد مون" سری هم بزنیم باید سوسمار پخته و نیمه آب پز "میل" شود! 

نیایش چهارشنبه سوری؟
هــــیچ! پیشین زیادی گفتن و بسی اشتباه گفتن "سرخی تو از من، زردی من از تو" ولی خوب اینم زداییده شد! ولی هر ساله آرزو می کنند که آتش مشکلات و چالش هایی را که در سال گذشته برای خود و همسایه و ایران شان آمده را بزداید و در خود فرو ببرد.
ولی چهارشنبه سوری 1388 خورشیدی کمی زیادتر نیایش دارد، چه بسا فریاد این نیایش ها "من و تو" هم گوش "آقا موشه" را کَر و کَر تر کند. (خدا از زبونت بشنفه ننه جون!) 

پس از چهارشنبه سوری؟
اگر خیلی کنجکاوی کرده باشید بی شک باید جایی از بدن خود را سوزانده و گار خیلی خیلی بازی گوشی کرده باشید که "دعای خیر مسلمین و مسلمات" در بیمارستان و خدا نکرده در "سردخانه" همراه شماست.. و اگر هم مانند بابا مامان بزرگ هامون "چهارشنبه سوری" را بجا آورده اید که تندرست در خانه ی خود کنار مادر و پدر و خواهر و برادر و .. اینا نشسته و در حال بازگویی چهارشنبه سوری دلچسب خود هستید.. (امیدوارم اینگونه باشد) 

چهارشنبه سوری از زبان آقا موشه؟
 شماری به خیابان آومده و حمه اماکن و پارک حای و حمه وصایل نقل و نباط شحر را  آتش آتیش ذدند و فرار کردند و ما انحا را گرفتیم و نذیک به شونسد تون (تون ماهی قذا لالا) مواد مخرب منفجره را از انج ابردیم یعنی پیدا کردیم. پس فردا هم تذاهرات سراسری چند ثیصد میلیونی با حضور دو حزار نفر در محله برگزار می شود.

ناتور دشت ؛ تداعی کننده همه ساعت های ما

"هیچ وجه تنها نیستی٬ وقتی که تحریک بشی٬ هیجان زده بشی بدونی. خیلی از آدم ها درست عین الان تو از نظر روحی و اخلاقی مشکل داشته ن و خوشبختانه عده ای از اونها مشکلات شون رو ثبت کرده ن. اگه بخوای می تونی از اون مشکلات چیزهای زیادی یاد بگیری. همون طور که روزی اگه تو چیزی برای ارائه داشته باشی٬ کسی هس که چیزی ازت یاد بگیره. این یه توافق دو جانبه ی خیلی زیباس. و این همه ی تحصیلات نیست. تاریخه. شعره."  

ناتور دشت. نوشته جی.دی.سلینجر (برگردان محمد نجفی، انتشارات نیلا 1375) 


شما بارها و بارها در طول زندگی خودتون و هتا روزها و ساعت ها زندگی تان "هولدن کالفیلد" را دیده اید شنیده اید لمس کردید و و و... بارها با اون و رفتارهاش زندگی کرده اید. "هولدن کالفیلد" شاید بیش از هر کسی برای کسانی که به دیده از زندگی روزمره خودشان خسته و نالان هستند، آشنا باشد. برای همین هر چه برگه های "ناتور دشت" را به پیش می بریم، بیشتر و بیشتر با اون پیوند برقرار می کنیم و چه بسا می اندیشیم که "جی.دی.سلینجر" فقید این کتاب را برای "ما" نوشته!
"هولدن کالفیلد" تنها "هولدن کالفیلد" نیست! او نشانه و نمادی از بیشینه افرادی از هر جامعه ای ست که از رخداد های پیرامون خود ناخشنود و در پی زدودن این هنجارهای بد است. 

اگر "ناتور دشت" را نخوانده اید بدون هدر دادن زمان از همین امروز خواندن آن را آغاز کنید، بی شک "ناتور دشت" می تواند بهترین و یا بهترین کتاب و شاید هم "درس" زندگی تان باشد.