طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

برای بودن گلستان

بارها در پس نبشته به پرسوناژی برخورده ایم که به قول هنرمندان آن را کاریزماتیک می گویند. برای نمونه فلان شخصیت کتاب فلان نویسنده شخصیتی کاریزماتیک دارد. حال این کاریزماتیک می توانند برداشت های گوناگونی داشته باشد. به دلیل جایگاه، خود ّ هویت و دیگر نمونه ها می تواند این چنین برداشت شود. این گونه پرسوناژها در همه جا هستند و همه هنر یک جا برای خلق چنین شخصیت ای گام بر می دارد بسته به جنس قلم آن می تواند در یک دوره تاثیر بگذارد و همراه با زمانه خویش زندگی کند.


این در همه روزگار بوده و همچنان به حیات خویش ادامه می دهد. و نه تنها در ادبیات در تمام گونه های هنر قابل دیدن است و پرداختن. اما نباید انتظار داشت که خالق این پرسوناژ خود هم دارای چنین شخصیت ای باشند اندک هستند کسانی که خود هم چنین زندگی کنند. بوده اند نویسندگانی که قلم فاخری داشتند و اما در زندگی خود مشکلات و یا هر نقصی داشته اند و یا در تیاتر، سینما، نقاشی، مجسمه و موسیقی. صحبت از آنجایی گیرا می شود که از خلق اثر به زندگی خالق راه پیدا می کند. نگاه من این است که خود شخص دارای چنین برتری نسبت به سایر، و چیرگی بر زمانه باشد. و این پایان هر چیزی است و بس.


این چنین انسان هایی بزرگ هستند چون بزرگ زاده شده اند. و در دل خاکی رشد کرده اند که آن نیز جای بزرگان بوده است. و شاید هیچ واژه ای جز نام اشان نتواند آنها  را توصیف کند. آنها تبدیل به جریان می شوند و یک تنه می توانند خیل گسترده حجم رخداد های زمانه را موشکافی کنند. 


پیش آمده برایتان که برای خواندن اثری به سراغ آن دسته از کارها بروید که برچسب داشته باشند، به قولی برجسته باشند و طبیعی است هر کسی دنبال کار بهتر می رود، در هر زمینه ای حتا در انجام کارهای کوچک روزانه و برطرف کردن آنها. اینان در دست هایشان چنین کارهایی سترگی دارند و خواننده خاص را طی زمانه خویش پیدا کرده اند به همین شوند های که در بالا گفته شد.


باید با آنها بود تا تفاوت در دیدن، گفتمان، رفتار و پندار دید. با آنها بودن تنها قسمتی از دایره ی فکری آنها را می توان به آن دست پیدا کرد و چه بسا شیفته شد و سایر را بر این قیاس کرد. و هزاران حرف که در سینه به جا می ماند.


ابراهیم گلستان چنین شخصی است. خرسندم از اینکه در روزگاری نفس می کشم که یکی از فاخرترین هنرمندان ایران ام نیز در آن نفس می کشد.

این نبشته از دل یکی گفتمان های ایشان جوشید و بدین مکان رسید.


(ابراهیم گلستان)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد