طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

س.گ.ل.ل

... 

ساعت سه شب.. گیلاس هفت هم تموم شده بود.. کمی سردرد خوشی.. من رو زمینم یا زیر زمین یا رو هوا!‌ کدوم ؟.. هوس یه چیز دارم که نمی دونم چی هست!.. به مغزم فشار می یارم.. نه اونم خیلی وقته از کار افتاده.. میز سنتور نزدیکه.. مضراب رو به دست می گیرم.. دینگ دینگ  سل دو بم دو سل زیر.. نه نه سنتور هم منو ارضا نکرد.. صدای کلید های سیاه پیانو؟ نه نه..
به صندلی میز کامپیوتر بر می گردم.. هنوز سرم درد می کنه.. فکر نمی کردم این بار این قدر گیلاس خون کبوتری! روم تاثیر بذاره.. آره دیگه جنبه اون رو هم نداری.. این حرفا رو ول کن! برو دنبال دوای دردت.. برنامه مورد علاقه خودم رو باز می کنم.. Winamp Pro.. اما کدوم آلبوم رو باز کنم.. حس کدومش رو دارم؟ کلاسیک؟ فالک؟.. اون طرفی؟ این طرفی؟.. یه چیز می خوام که بسوزونم تا نهایت خوشی!.. آره دارمش.. یادم اومد.. 

"مرا تا نهایت عشق به رقص آر..
تا به زیبایی خود با ویولنی سوزان به رقص آر مرا
به رقص آر مرا
تا از این وحشت آرام گیرم
مرا چون شاخه زیتون برگیر
و کبوتری خانه زاد باش و به خانه ام ببر
مرا تا نهایت عشق به رقص آر.. "

این ترانه.. "Dance Me To The End Of Love".. از لئونارد کوهن بزرگ.. صدای سوز پرده سوم و چهارم اون دیوانه کننده ست.. شش دقیقه و یازده ثانیه تمام شد.. دوست نداشتم تکرارش کنم.. یک بار کافی بود! (خرافات).. چی کار کنم؟ چه مرگته؟ می خوای چی کار کنی؟ یه کاری کن! 

سمت چپ یه اسم رو می بینم.. تحریکم می کنه.. مجموعه سایه روشن.. 

می دونم باید چه کنم!
دوای درد رو پیدا کردم! 
من تو رو می خوام.. پیدات کردم!.. تو تنها دوای درد منی..
س.گ.ل.ل (سرم گگن لیبس لایدن)
...
 

  به تاریخ 7 آذر 1387


پ.ن: و دیگر هیچ!