طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

بلندی های بادگیر

بلندی های بادگیر

دفتر به وقت گرینویچ - حسین پناهی

این لحظه و همیشه !
به یاد ِ مارجانیکا !
عزیزترین موجود ِ معاصرم !
که در اعماق ِ این دریای وهم ُ هول ُ مرگ ،
مروارید ِ اکتشافاتم شد
و اکنون یگانه و ُ بی تا
می درخشد ُ ظلمانی ترین زوایای وجودم را روشن می کند !
به یاد او که شبیه ِ هیچ کس نیست !
شبیه هیچ کس
الا رویاهای دور ُ و دراز ِ خودم !
....

دانلود فایل صوتی شعر

روزنبشت: شاد

کویر سلام می رساند

کویر _ صبح، آرزوی دیرینه.

خسته و بیدار با پلک هایی وارفته جملگی حاصل یک سفر به یکی از دورافتاده ترین نقاط مام میهن و شاید هم تنها یک خاک! خاکی که تنها از آن یک عطر و یک آسفالت سوخته باقی مانده است... باقی گذاشته اند...

برج مراقبت اسکلت جسم تنها یک جاده ی پنج و نیم متری را رصد می کند که حتا خطوط ممتد، به هم پیوسته، بریده، سفید، زرد، تابلوهای لطفن از سرعت خود بکاهید و هیچ را هم ندارد.
اما، اما بچرخ. دستوری صادر کن تا گردنم باز هم شکسته شود. "چه زاویه ای می سازد"... کویر.

رنگ زرد معنی می گیرد. باریکه راهی که آبی درون خود، حیات نمی بیند. علف های خشک ِ زرد رنگ کنار هم قهر کرده اند! فاصله هایشان را از هم زیاد می کنند، روی بر میگردانند. گروهی هم که حزبی شده اند، نمی دانم از کجا آب می خورند، به رنگ سبز در آمده اند. سبزی که سبز نیست بیشتر شبیه یک ترکیب نامناسب است. باور کنید!

کوه؟! نمی بینم. حتا اگر چشمانم را مسلح کنم ولی برای دیدن کوه که نیامده ام. اینجا، کویر، پیمانی دیگر با همسفرانش بسته است. لذتی دیدنی. تپه های ماسه بادی.
ساعت نشان می دهد که اینها باید بلند شوند و برای دیدگان ِ زمین، جنوبی برقصند، در هوا پخش شوند، آسمان را از آن خود کنند و ... من چشم به راه این از خود بی خود شدنم این اسارتم... ولی این جاده ی پر از شکستگی و ورم که نمی گذارد!

و راننده محترم که از قضا جای نفر قبلی نشسته است به مانند اولی در حال گوش دادن به سرود ِ « تو که چشمات خیلی قشنگه » است.
سفر از آن ماست.
شش و سه دقیقه صبح. بیستم تیر 1390

دانلود قطعه « کویر » کاری از کیهان کلهر

خیرخواهی

و من نقشی را بازی می کردم. سخت، ولی باورپذیر.
هر بار که قصه را ورق می زدم و چشمانم را، چشمانم را که می بستم رو به سیاهی میرفت!
سیاهی! تو کیستی تو چیستی که اینگونه وجودت مرا خواهش می کند؟!
مگر برای من و تو سببی بود برای خواستن؟ که اینگونه چارچوب زمخت من را لانه کردی.
بگذر. بگذر از من. تنم یکپارچگی می خواهد. سکون می خواهد.
دیواری می خواهم، که نه از آن بالا روم... بلکه هنگام شب، از کنار انحنای رو به سکوت و محو ِ وی قدم بزنم.


خط تیره: موسیقی ِ رمزآلود سیامک آقایی در کنار آواز همایون شجریان به تک تک جملات سعدی معنا میدهد. ایشان می گوید: درد دل پیش که گویم غم دل با که خورم/روم آنجا که مرا محرم اسرار آن جاست ... سعدی این منزل ویران چه کنی جای تو نیست/رخت بر بند که منزلگه احرار آن جاست

دانلود آواز  - این قطعه در بزرگداشت استاد مشکاتیان اجرا شده است.