طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

تلنگور !

...

زندگی من به نظرم همان قدر غیر طبیعی٬ نا معلوم و باور کردنی می یاد که نقش روی قلمدانی که با آن مشغول نوشتن هستم - گویا یک نفر نقاش مجنون وسواسی روی جلد این قلمدان را کشیده - اغلب که با این نقش نگاه می کنم مثل اینست که به نظرم آشنا می آید. شاید برای همین نقش است.. شاید همین نقش مرا وادار به نوشتن می کند !!! (بوف کور)

خیلی وقت بود که از تراوشات عقل خویش سخنی نیاورده بودم! و خیلی وقت هم هست که دوست دارم حرف بزنم! شاید پیدا کردن یه بهونه سبب ساز این مدت طولانی بین حرف زدن هام شده باشه! شاید ؟؟

این روزهایی که همه درگیر درس٬ مشق و کنکور(..) هستند من باز درگیر خویشتن خویش هستم! یه درگیری قدیمی اما آشنا.. بزن و بکوب بین دل و عقل!..
افسار اهداف خود رو به عقل بدی یا به دل ؟؟ با کدومش راحت تری؟ با کدومش شب ها راحت می خوابی ؟!

همه ء ماها کم و بیش وقتایی تو زندگی مون بوده که به یه بن بست رسیده باشیم.. بن بستی که احساس می کنیم دیگه ته دنیا ایم! اون لحظه پیش خودمون بدبخت ترین و بد شانس ترین و هرچی بدترین! چیزای دنیا هستیم!! اما دریغ از اینکه نگاهی به گذشته بندازیم و بگیم چرا؟

به یه نقطهء کور رسیدم! یعنی خیلی وقت هست که رسیدم.. متاسفانه یا خوشبختانه! دارم از اینجا بودنم لذت می برم و مهمتر از اون استفاده!.. هدف خاصی جز رفتن٬ پیمودن راهی تا وقتی که آه و دمی می یاد و میره ندارم!

وقتایی میشه که احساس کنی هیچ چیزی ارضات نمی کنه! مث الان من!
نه درس٬ نه کتاب٬ نه صدای استاد و امید٬ نه فیلم دیدن٬ نه پیانو تمرین کردن٬ نه گیتار زدن٬ نه مظراب سنتور رو برداشتن و زدن - و نه حتی یاور همیشگی صادق هدایت!


راه هیچ چیز و هیچ کسی تو این نقطه ء کور زندگی نمی تونه تو رو ارضا کنه..
دنبالش نگرد! اونو پیدا نمی کنی..
چون.. چون تنها کسی که می تونه تو رو بیرون بیاره٬ خودش تو رو اون جا انداخته.. !!!!

اما از این نقطهء کور دارم به بیرون نگاه می کنم! یه خورده روشنایی می بینم! یه خورده..

آره درسته.. دارم سوسوی امید رو از اینجا می بینم.. . . . . . . .

برای همهء کنکوری های ۸۷ (...) آرزوی موفقیت و پیروزی می کنم (از ته اعماق دلم!)

نقطه سر خط.


پ.ن۱:

ت ل ن گ و ر .. . . . (هرچه شدم خودم بر خود کردم!)

پ.ن۲:

طولانی شدن فاصله ء بین این دو یادداشت شاید کمی خود من رو هم بیشتر به فکر برد تا بتونم بیشتر به یادداشت قبلی فکر کنم! تا بتونم معنی اون رو بهتر بفهمم! شاید.. هنوز هم برام تازگی داره..

بن بست!

...

زندگی من به نظرم همان قدر غیر طبیعی٬ نا معلوم و باور کردنی می یاد که نقش روی قلمدانی که با آن مشغول نوشتن هستم - گویا یک نفر نقاش مجنون وسواسی روی جلد این قلمدان را کشیده - اغلب که با این نقش نگاه می کنم مثل اینست که به نظرم آشنا می آید. شاید برای همین نقش است.. شاید همین نقش مرا وادار به نوشتن می کند !!! (بوف کور)

خیلی وقت بود که از تراوشات عقل خویش سخنی نیاورده بودم! و خیلی وقت هم هست که دوست دارم حرف بزنم! شاید پیدا کردن یه بهونه سبب ساز این مدت طولانی بین حرف زدن هام شده باشه! شاید ؟؟

این روزهایی که همه درگیر درس٬ مشق و کنکور(..) هستند من باز درگیر خویشتن خویش هستم! یه درگیری قدیمی اما آشنا.. بزن و بکوب بین دل و عقل!..
افسار اهداف خود رو به عقل بدی یا به دل ؟؟ با کدومش راحت تری؟ با کدومش شب ها راحت می خوابی ؟!

همه ء ماها کم و بیش وقتایی تو زندگی مون بوده که به یه بن بست رسیده باشیم.. بن بستی که احساس می کنیم دیگه ته دنیا ایم! اون لحظه پیش خودمون بدبخت ترین و بد شانس ترین و هرچی بدترین! چیزای دنیا هستیم!! اما دریغ از اینکه نگاهی به عقب بندازیم و بگیم چرا؟

به یه نقطهء کور رسیدم! یعنی خیلی وقت هست که رسیدم.. متاسفانه یا خوشبختانه! دارم از اینجا بودنم لذت می برم و مهمتر از اون استفاده!.. هدف خاصی جز رفتن٬ پیمودن راهی تا وقتی که آه و دمی می یاد و میره ندارم!

وقتایی میشه که احساس کنی هیچ چیزی ارضات نمی کنه! مث الان من!
نه درس٬ نه کتاب٬ نه صدای استاد و امید٬ نه فیلم دیدن٬ نه پیانو تمرین کردن٬ نه گیتار زدن٬ نه مظراب سنتور رو برداشتن و زدن - و نه حتی یاور همیشگی صادق هدایت!


آره هیچ چیز و هیچ کسی تو این نقطه ء کور زندگی نمی تونه تو رو ارضا کنه..
دنبالش نگرد! اونو پیدا نمی کنی..
چون.. چون تنها کسی که می تونه تو رو بیرون بیاره٬ خودش تو رو اون جا انداخته.. !!!!

اما از این نقطهء کور دارم به بیرون نگاه می کنم! یه خورده روشنایی می بینم! یه خورده..

آره درسته.. دارم سوسوی امید رو از اینجا می بینم.. . . . . . . .

برای همهء کنکوری های ۸۷ (...) آرزوی موفقیت و پیروزی می کنم (از ته اعماق دلم!)

نقطه سر خط.


پ.ن:

ت ل ن گ و ر