طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

می خواهم زنده بمانم- از زبان یک گوسپند

http://roozbehs68.persiangig.com/070988.jpg

بع بع بع
نکش - منو نکش - ازت٬ از تو خواهش می کنم من رو٬ خواهرم٬ مادرم٬ پدرم رو نکش.. همون طوری که تو خانوادت رو دوست داری منو دوست شون دارم.. بع بع ع ع ع
اگه تو منو این جوری بکشی٬ یه روزی هم می یاد که تو واسه تو دادگاه بگیرن - واسه کشتار و نسل کشی ما - می فهمی؟ نه خوب نمی فهمی دیگه.. بکش.. من رو راحت کن.. ولی بدون تمام دوستا و خویشاوندای من تا واپسین دم های زندگی شون تاوانمون رو از تو می گیریم..
هولوکاست اینجاست.. گوسپندان بیایید.. دارن ما رو می کشند.. آقا شیره.. کجایی که به داده ما برسی!
آخه نامرد کمینه چشما مو ببند امروز - امروز که داری تمام آشنایان من رو هزار هزار تا می کشی.. نمی تونم این رو ببینم.. بع بع بع ع ع ع..
و ناگهان با ندادن آبی برای گوسپند "مادر مرده" یا "پدر مرده" یا "فرزند مرده آینده" گلویش را با تیغه فلزی تیزی می زنند و خون سرتاسر پیرامون آن گوسپند را می گیرد.. . . . 

ین تراژدی غم انگیز کشتار گوسپند در روز "عید قربان" بود که از زبان یک گوسپند گفته شده بود! 

"عید قربان" آمد و در این روز مسلمانان سراسر گیتی دست به کشتن هزاران هزاران راس گوسپند می زنند، آن گونه که پیداست نامش "عید" است؛ ولی من نمی دانم که چرا در عید باید ما کشتار جانواران، خون و خونریزی ببینیم! جالب تر اینه که خیلی ها برای این کار هم جشن و سرور می گیرند! 

داستان از آنجایی شکل می گیرد که خدا در خوابی که ابراهیم خلیل الله دیده فرمان می دهد که سر فرزندت را از تن جدا کن!  فرزند برای هیچ و پوچ و بدون هیچ گناهی که مستوجب این چنین کاری باشد باید سرش از تن جدا شود! فرزند هم می پذیرد و به قربانگاه می روند، ولی کارد گلو را پاره نمی کند و خدا باز هم از آسمان گوسپندی می فرستد تا بجای فرزند قربانی شود..

حالا در این داستان این گوسپند چه کاره است؟ این گوسپند "مادر مرده" یا "پدر مرده" یا "فرزند مرده آینده" به درستی چرا در این داستان درج شده؟ بدون شک خود خدا مهربان (!!) می داند و بس!
امروز تنها در شهر مکه بیش از دو میلیون گوسپند کشته خواهند شد..
همین امروز.. همسایه کناری ما هم گوسپندی را برای "رضایت" خدا خواسته یا ناخواسته کشت! و همسایه کوچه پشتی هم کشت.. و همسایه ها و همسایه های دیگر هم کشتند.. خیلی ها در ایران هم کشتند.. چرا؟!

به راستی چه تفاوتی بین این دو است؟!  

http://roozbehs68.persiangig.com/0709882.jpg 

http://roozbehs68.persiangig.com/0709881.jpg

 

این داستان یادآوری کننده آن است که "مذهب و ایمان" تا چه اندازه ممکن است خطرناک باشد که آدمی برای هیچ و پوچ و هیچ گناهی فرزند خودش را بکشد!
در این داستام روشن نیست که خدا پس از آنکه "ایمان" ابراهیم خلیل الله برایش ثابت شده آیا فرمان لغو سر بریدن فرزند کافی نبوده که حتمن باید آن گوسپند نگون بخت رو می فرستاد تا بجای فرزند قربانی شود!؟
آیا خدا در آن روز جشن خونریزی را به پا کرد تا هزاران سال پس از این داستان پیروانش سالگرد این روز فرخنده رو با خونریزی جشن بگیرند؟! 

در ادامه گفتار گزیده هایی از دو نسک صادق هدایت (آدم و حیوان - فواید گیاهخواری) را ببنید.

 

صادق هدایت در دو کتاب مستقل به نامهای " فواید گیاهخواری " و " انسان و حیوان " نظراتی در این زمینه ارائه داده است .لینک دانلود این دورا در انتهای همین متن جهت دوستان قرار داده ام . بخشی از کتاب فواید گیاهخواری را در زیر می آورم : 

"خون تازه ای که از هر سو روان است ، فریادهای جان گداز حیوانات ، جسدهایی که به خون آغشته شده و با تشنج می لرزند، ناله گوسفندان و همهمه صدای دشنام و داد و فریادآدمیان ...
حیوانات بیچاره از این منظره چرکین و بوی گوشت گندیده و خون برادرانشان پیش بینی سرگذشت هولناک خود را می نمایند. پذیرایی کنندگان آنها را با چهره های درنده و طماع جلو آمده ، هرکدام کارد و ساطور خونین به دست دارند و روی پیش دامنی آنها از خون بسته شده سیاه رنگ و چربی ، برق می زند؛ سپس آنها را به زحمت از همدیگر جدا کرده ، کشان کشان به گوشه ای می برند؛ بعد دست ها و پاهای حیوان را گرفته ، تا می کنند و اگر خواست استقامت بنماید با لگد و زور ورزی او را به زمین می زنند. حیوان دیوانه وار کوشش می کند تا خودش را از زیر دژخیم رها بنماید؛ اما سر اورا پیچ داده ، گلویش را با کارد پاره می کنند، آن وقت خون فوران میزند.  

هردفعه که هوا از ریه های او بیرون می اید صدای خشکی تولید کرده ، خون به اطراف پاشیده می شود. پس از آن مدتی دست و پا زده ، در خون خودش غوطه می خورد و هنوز جانش بیرون نرفته که سر او را جدا نموده، بادش می کنند. چشم های سیاه و درخشان حیوان که تا چند دقیقه پیش از زندگانی سرشار بود، غبار مرگ پرده ای روی آنرا می پوشاند و زبان از دهانش با کف خونین بیرون می آید . بعد از آن شکمش را شکافته ، دل و روده حیوان را بیرون می شکند. بوی پشگل وبخاری که در هوا پراکنده می شود و خون غلیظ گندیده که مگس و پشه روی آن پرواز می کنند، منظره چرکین و مهیبی را نمایان می سازد.

***

مردم شکم خودشان را پر از این گوشت مردار کرده و در همه خانه ها هنگام خوراک بوی دل به هم زن عضلات سرخ کرده و پخته شده که با هزار گونه آب و تاب رنگرزی پیرایش کرده اند بلند می شود. بچه ، زن و مرد از این تکه ها می خورند و این ها همان مردمانی هستند که لاف تربیت و ظرافت و پاک دامنی و پرهیزکاری و مهربانی می زنند .

***

وقتی که به فکر فرو روید که معده ها پر از لاشه و خون لخته شده حیوانات می باشد بسیار ترسناک است ؛ نه از نظر زجر و شکنجه حیوانات ، بلکه به سبب آن که بدون لزوم ، انسان احساسات رحم و اتحاد با مخلوقات طبیعت را در خودش به زور خفه کرده است.

***

مهربانی چه لغت پوچ و اسم بی مسمایی است. هرگاه اندکی قلب حساس داشته باشید و به شکنجه ها و ناله های دردناک و همچنین نگاه های پر از عجز و لابه تمام حیواناتی که در کشتارگاهها ، باغ وحش ها و سیرکها سر می برند، فکر بنمایید به کلی از خوردن گوشت جانوران بیزار خواهید شد

***

چون اصل آدمی گیاهخواربوده و هست.چگونه انتظار دارید جهانی آرام و بدون کنش و درگیری داشته باشیم،در حا لیکه روزانه میلیون ها حیوان بی زبان و بی گناه سربریده می شوند. مردم دنیا همیشه از یکدیگر سوال می کنند چرا اینقدر دنیا بی رحم شده و دایم ابرقدرت ها درحال جنگ و خونریزی هستند ، و در این میان تمام بدبختی ها ی جنگ بر مستضعفان دنیا تحمیل می شود، مردم نمی دانند که خود باعث این کشتارها و خونریزی ها هستند، وقتی انسان خونخوار باشد پس خواهان خون می شود و روح آرام او ناآرام می شود و قلبش تیره و تار می گردد و خشونت تمام وجودش را فرا می گیرد ، پس باید برای ارضای قلب پر از خشم و تاریکش ، خون بریزد که می بینید در حال انجام آن می باشد. جنگ های تاریخی بین اقوام مختلف دنیا ، ثمره یی جز پایین آوردن سطح انسانیت برای بشر به ارمغان نیاورده است.

***

متاسفانه حیوانات نگون بخت علاوه بر اینکه هر روز کشته می شوند ، برای مراسم ضد اخلاقی و دور از انسانیت (قربانی کردن) نیز کشته می شوند. قربانی حیوانات برای بدست آوردن چه چیز گران قیمتی انجام می گیرد؟ این دستور برای آن دوران جاهلیت انسانها بود که اینقدر نادان و نابخرد بودند که همنوعان خویش را برای بتان سنگی و چوبی قربانی می کردند و با این اتفاق خداوند جلوی قربانی کردن بی شمار انسانها را گرفت .
انسانها به این درجه فهم و شعور رسیدند که نباید دیگر فریب حاکمان خود را بخورند و عزیزانشان را برای خدایانشان قربانی کنند ولی هنوز به این درجه فهم و شعور نرسیده اند که دیگر زمان قربانی کردن حیوانات هم تمام شده و نباید اینقدر خونریزی در دنیا راه انداخت.این دستور خداوند برای آن دوران بود نه اینکه قرنهای متمادی این حیوانات را به خاطر مسائل خودخواهانه انسانها قربانی کرد.همیشه حاکمان و پادشاهان از جهل و نادانی قوم خود سوءاستفاده میکردند و میکنند و ذهن آنها را با مسائلی از قبیل قربانی کردن جهت مراسم دینی ومذهبی مشغول میکردند ومیکنند، تا مردم فکرشان همیشه درگیر خرافات وعقیده های بی پایه واساس باشد، تاآنها با خیال راحت برآنها فرمانروایی کنند وثروت، مال وجان آنها را چپاول کنند ..."

لینک دریافت کتاب انسان و حیوان

http://www.4shared.com/file/134839864/308112b3/Ensan_Va_Heyvan.html

لینک دریافت کتاب فواید گیاهخواری

www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3458/ketab3458.pdf

 

گفتار هایی از این یادداشت از گرامی دوستی به نام "هومن" بود.

نظرات 5 + ارسال نظر
حسام یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:54 ق.ظ http://hessamm.blogsky.com/

مطلب جالبیه. چیزیه که مدتهاست بهش فکر می کنم و جوابی پیدا نمی کنم براش.

واقعا دلیل خیلی از اینجور مراسم مذهبی رو نمی فهمم. تازه چند روز پیش یه چیز جدید فهمیدم کلی متعجب شدم. اینکه هر کس از صحرای عرفه عبور کنه تمام گناهان زندگیش بخشیده می شه!!!

جالب تر هم میشه!
به کل این وسط خیلی جالبه.. یه چیزهایی آدم می بینه و می خونه که به عقلش قد نمیده تو هزاره سوم و سده بیست و یکم خیلی ها این گونه هستند..

از قمه زدن زدن گرفته تا ریختن خون واسه حلال کردن یه چیز.

خوب بهتر نیست به جای این همه خشونت و آزار دادن دیگران پول بدین به نیازمندان؟ این بهتره یا اون؟!

طرف ماشین می گیره حتمن و بدون شک باید خون یه گوسپندی زیر لاستیک راست و چپ جلوی ماشین بره تا این ماشین حلال شه!

میرون پیشواز "حجاج" باید یه گوسپند بکشند و خون اون گوسپند مادر مرده زیر پای راست و چپ آقا و خانم بره حتمن! شک نکن..

خوب یه دسته گل یه کادو بهتر نیست؟!

این همه خونریزی و کشت و کشتار واسه چی؟

..... یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:06 ب.ظ

سلام دوباره
جالبه

نمیدوونم چرا ما مسلمووونا این کارو میکنیم

خودمم با اینکه مسلمووونم

دلیلشو نمیدووونم

بیچاره گوسفنده
ازرائیلش شدیم ما آآآآدما

موفق باشی
به امید امید های دیگه

خدا نگه دارت

درود دوباره :دی

منم هر چی به مخ خودم فشار می یارم نمی دونم!
یکی نیست که هم کمک کنه (البته هستااا :دی)

اگه بخوایم این پرونده رو باز کنیم خیلی بیشتر از اینها باید ازش سخن گفت..

سبز باشی دوست من.
روز خوش.

سلی سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:37 ب.ظ

گوسفند که سهله کم کم نوبت هممون میشه!

نه!
ااینی که تو میگی رسیده.. خیلی وقته هم رسیده دیگه داره نفس های پایانی شو می زنه..
کمی باید شکیبا باشیم!
هستیم.
۱۶ می بینیمت!

M_P پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.amaghejahanam.blogfa.com

مطلب جالبی بود روزبه جان. در دین ها و مخصوصا دین اسلام تضادهای بیشماری به چشم می خوره که اگه بخوای در اونها دقیق بشی می فهمی که خدا ...

درود بر شما. این تضاد ها آن چنان مهم نیستند!
گاهی یک سلسله قانون هایی از توی دین ها در می یاد که آدم چشاش در می یاد!
و همش خودشو نفرین می کنه!

فروغ ف جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ق.ظ http://www.naerika.blogfa.com

آن شنیدم که صوفئی عامی گفت با بایزید بسطامی کز چه ای شیخ بهر عرض نیاز بزیارت نمیروی به حجاز خانه کعبه خانقاه خداست خاک آن سجده گاه اهل صفاست گفت : در مذهب مسلمانی حاج را واجب است قربانی من از آن کار خیر بیزارم کاندران جانور بیازارم زنده ای را کنم شکم پاره تا شکم پر کند، شکم باره


درود روزبه جان:
مدت هاست نیامده ام و به پیروی از بی مهری ام تو نیز نیامدی و بی مهر شدی!
من می خواستم از آنچه تو نشوته ای بنویسم اما حال و حوصله اش نبود .دیگر یا نمی نویسم یا خیلی کم .
اما چشم به راه این چنین نوشته ای بودم که خواندم!


زنده رود بازش د اما تو سر نزدی ببینی فروغ برای رودش نوشت یا نه!اما بیگمان باش هرگز به کسی نمی گویم "به من هم سری بزنید" چون تارنگار من همیشه خوانندگان خود را دارد.

شادزی

درود فروغ جان.
شاید ظاهر این چیزی که تو میگی درست باشه ولی به راستی این گونه که تو گفتی نیست فروغ جان.
دو تا یادداشت پیشین تو (یادداشت کوروش) رو من بودم ولی پس از اون رخدادی ناگوار پیش اومد و دوستی رو از دست دادیم.
مدتی من نبودم و زمانی هم که اومدم حال و روزگار خوشی نبود..
تازگی هاست که کمی بهتر شدیم.
وگرنه خودت می دونی که م نکاسه گدایی همیشه دستمه و هی با سر زدن به دوستام پول اون کاسه در می یاد!

موفق باشی. مراقب هم باش!
روزگار تو هم خوش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد