طرح یک کویر
طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....طرح یک کویر
طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....درباره من
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
- روزبه 190
بایگانی
- آبان 1396 1
- شهریور 1396 1
- اردیبهشت 1396 2
- فروردین 1396 2
- اسفند 1395 6
- بهمن 1395 5
- آذر 1395 2
- آبان 1395 8
- مهر 1395 6
- شهریور 1395 4
- دی 1390 1
- آذر 1390 2
- شهریور 1390 2
- مرداد 1390 4
- تیر 1390 3
- خرداد 1390 4
- اردیبهشت 1390 2
- فروردین 1390 1
- اسفند 1389 4
- بهمن 1389 1
- دی 1389 2
- آذر 1389 1
- آبان 1389 1
- مهر 1389 1
- شهریور 1389 3
- مرداد 1389 5
- تیر 1389 3
- خرداد 1389 6
- اردیبهشت 1389 5
- فروردین 1389 2
- اسفند 1388 3
- بهمن 1388 2
- دی 1388 1
- آذر 1388 5
- آبان 1388 3
- مهر 1388 2
- شهریور 1388 3
- مرداد 1388 1
- تیر 1388 1
- خرداد 1388 1
- اردیبهشت 1388 3
- فروردین 1388 2
- اسفند 1387 3
- بهمن 1387 1
- دی 1387 1
- آذر 1387 1
- آبان 1387 2
- مهر 1387 2
- شهریور 1387 1
- مرداد 1387 2
- تیر 1387 2
- خرداد 1387 2
- اردیبهشت 1387 2
- فروردین 1387 3
- اسفند 1386 2
- بهمن 1386 4
- آذر 1386 1
- آبان 1386 2
- مهر 1386 2
- شهریور 1386 1
- مرداد 1386 2
- تیر 1386 2
- خرداد 1386 1
- اردیبهشت 1386 2
- فروردین 1386 2
- اسفند 1385 2
- بهمن 1385 2
- دی 1385 2
- آذر 1385 1
- آبان 1385 1
- مهر 1385 2
- شهریور 1385 3
- مرداد 1385 1
- تیر 1385 1
- اردیبهشت 1385 1
- فروردین 1385 1
- اسفند 1384 2
- بهمن 1384 2
- دی 1384 2
- آذر 1384 1
- آبان 1384 1
- مهر 1384 3
- شهریور 1384 1
تقویم
آبان 1396| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
جستجو
تناسخ
مدتی هست که دارم فکر می کنم که چه اندازه میشه علم تناسخ رو با دین پیوند زد؟ آیا اصلن چنین کاری امکان پذیر هست یا نه؟ و اینکه ما ها در زندگی روزمره خود چه اندازه این علم را باور داریم و کمینه اینکه ایا کارهایی که انجام می دهیم ویژگی هایی از این علم است یا نه؟ نخست بهتره که تناسخ رو کمی بیشتر شفاف کنم! که کمینه خود من هم در این زمینه کمی نمی فهمم!
این علم بر این باور است که روح آدمى در هنگام مرگ در همه ى احوال یک سلسله زایش ها و دوباره حیات را طى مى کند و پیاپى از دنیایی به دنیایی دیگر در آمده و در کسوت هر حیات دوره ى خود را طى کرده و سرانجام در زمان مرگ؛ بار دیگر به پیکرى دیگر منتقل مى شود و جامه ى نوین مى پوشد، باید بدانیم این که ضرورت ندارد همیشه در پهنای یک سطح واحد موجود باشد، بلکه ممکن است در زمانى محدود در عوالم گوناگون حلول کند، برای نمونه گاه در گیاهان و زمانى در حیوانات و جانوران ... یا روان فرد در کالبد درآید٬ تا روزی که روح در جایگاه جاویدان در دنیای بالا با او محشور شود یا این که در جایگاه پایین سرنگون شود و تا ابد آنجا بسر برد.
هندویزم ها بر این باور اند که چون روان آدمی از کالبد او به در آید در تن دیگری به زندگی خواهد پرداخت هرچه نیکوکار تر باشد در زندگی بعدی در مرحله ی والاتری قرار می گیرد و هرچه گناهکارتر باشد جسم او فرودست تر می شود. پیروان بودا باور دارند که اگر کسی در کالبد های متوالی گناهکار باشد به شکل وزغ مار فیل و تمساح به جهان باز می گردد. 
اینو هم باید گفت که بعضی دینها تناسخ رو نمی پذیره و به زندگی روح در برزخ بعد از مرگ باور داره.
تناسخ در ادبیات ما ما هم جایگاه ویژه ای داره. شاید بارزترین نویسنده که نوشته های اون ما رو بر این وا می داره که او هم علم تناسخ رو باور داشته (که در واقع به نظر من این چنین نیست!) صادق هدایت است. که شاید ارادت و اشتیاق هدایت به مکتب هندو ها و به کل دین های آسییای شرقی کمی این فکر رو در ذهن ما یادآوری کنه در صورتی که شاید این گونه هم نباشه! چون به کل هدایت دینی رو نمی پذیرفت..
در علم تناسخ سرگذشت انسان دارای وِیژگی مهمی است و تکرار اون هم به گونه ای در علم تناسخ معنی میده.در زمان‌های گوناگون تاریخ و تکرار تجربه‌های تلخ و دردناک بشر، به زیادی دیده میشه. تجربه‌ای که با نشان دادن مرگ و میرها و تولدهای پی‌درپی.. شوندی بر آرزوی نویسنده به کاستن از این درد و الم دارد .
"به طور مبهمی آرزوی زمین لرزه یا یک صاعقه آسمانی را می‌کردم، برای این که بتوانم مجددا در دنیای آرام و روشنی به دنیا بیایم.." بوف کور"شاید روح نقاش کوزه در موقع کشیدن در من حلول کرده بود و دست من به اختیار او درآمده بود.." بوف کور
سلام. خوبید؟ یه چیزی بگم ناراحت نمیشید؟!!! رنگ قالبتون چشم و میزنه. چشم خیلی اذیت میشه وقت خوندن مخصوصا که نوشته ها به رنگ سفیدن! البته جسارته که اینو میگم ولی به نظر من قالبتو عوض کنی بهتره. رنگش ملایمتر باشه! ببخشیدا....یکی نیست بگه به تو چه فضووول!
درود.
ممنون.
چرا باید ناراحت شم؟ خیلی هم خوبه. ما آرزومندیم که دوستان اشکال ها ما رو هم بهمون گوشزد کنند.
این قالب رو همین هفته پیش درست کردم خیلی روش کار کردم. گمان می کردم مناسب باشه چند تا از دوستان هم پذیرفتن.
رنگ نوشته ها سفید نیست.
کمی تیره تر هست.
اگه سفید بود بیشتر چشم رو میزد.
شاید زمانی که شما اومدید نور به برگ نمایش می خورده و این گونه دیده شده ؟؟
سپاسگذارم از شما.
شب و روز به کام.
از دید من دین برای کسانی ساخته شد که راه و چاهشون رو نمی دونن و دنبال یه راهبر می گردن که بهشون راه رو نشون بده عین کسانی که دنبال مشاوره های مالی می گردن... از دید من هم روح از این بدن به اون بدن نمی ره. اینها همه یه مشت حرفها و تخیلاتیه که برای انسانها انسانهای باهوشتر درست کردن تا اونها رو به نیکی دعوت کنن ولی همین انسانها آیا نیکو کارن؟
به گفته بناپارت. دین و مذهب تنها برای بردگی انسان هاست و بس.
من خودم گاهی بعضی از قانون های دین رو می پذیرم! چون همین قانون ها گاهی شوند اون میشه که گروهی رو خوب و نیکو نگه داره همون طور که شما گفتید.
ولی تفاوت دین های آسیای شرقی با دینی مانند اسلام و یهود در علم تناسخ خیلی بارز تر از اونه که بشه علم تناسخ و یا اصلن وجود این علم رو در اسلام بشه ثابت کرد !!؟؟
کمینه می بینیم که اون آسیایی ها از ما پاک تر و نیکو تر رفتار می کنن! شاید این هم برای اون باشه که به این علم باور دارن و تلاش می کنند که بهتر زندگی کنند!
ولی در اسلام این چنین نیست و روح به برزخ میره و هیچ راه برگشتی برای خوب شدن نداری!
درسته همون گونه که شما هم گفتید بیشتر این قانون ها واسه اون کسایی هست که می خوان برن مشاور املاک. ولی مهم اینه که ما خودمون رو برده اون باور ها و قاون ها نکنیم!
شب و روز به کام.
تناسخ هم یک نظریه است که بسیاری از اهل ادبیات ما از جمله صادق هدایت شاید تحت تاثیر آن بوده اند.
ولی به نظر من اهل ادب بیشتر منظورشان تاثیر زندگی آدمیان بر یکدیگر است تا اینکه مشخص بگوییم صادق هدایت یا مولانا یا حافظ و... به تناسخ باور داشته اند.
روزگارتان شاد
دقیقن همین طوره.
صادق هدایت در سه قطه خون٬ زنده به گور و بهتر بگم تو داستان آفرینگان خیلی ریز شده تو این مورد.
ولی هیچ بدین معنی نیست که تناسخ رو می پذیرفت.
شب و روز به کام. :)
سلام ..
خوبی روزبه ؟!
چقدر دوست دارم که دوباره مثل جوونی هام .. بشینم سر تک تک این مسائل بحث کنم .. مطالعه کنم ٬سوال کنم ٬ مخم رو تو فرغون بریزم و از این کار لذت ببرم !
عجیبه .. باورم نمیشه که به این شدت پیر شده باشم !..
بحث بسیار خوبیه .. البته برای کسانی که تاب و توان شرکت کردن رو داشته باشن ..
ممنونم روزبه .. از اینکه هنوز فکر میکنی .. از اینکه هنوز به فکر خودت هستی !.. این خیلی خیلی عالیه
یا حق
به به
درود.
چطوری امین خان؟؟ خوبی ؟؟ نیمکت رو که به کل تخته کردی در چه حالی ؟؟ چی کارا می کنی؟
جوونی ها ؟؟ ای بابا چرا این همه دل سرد و نا امید ؟؟ تو که از ما جوون تری آقا. یه انگیزه یه شور دوباره می تونه راحت برت گرودنه. شک نکن.
هنوز خیلی راه داریم.. پیر نشو. زمانش نیست!
ممنون که اومدی. خیلی خوشحالم که اینجا می بینمت. انرژی مثبتی بهم دادی.
سپاس.
مراقب خودت باش.
شب و روز به کام :)
پذیرش یا عدم پذیرش تناسخ به دیدگاه ما نسبت به موضوع مهمتری بستگی داره: روح.
اگر به روح اعتقاد داریم، به جذا بودن روان از تن معتقدیم و وجود سیالی به اسم روح را می پذیریم، تازه می توانیم به مساله سرنوشت روح انسان پس از مرگ بپردازیم و اینکه این روح تنها یکبار فرصت حیات داشته و قرار است با همان یکبار هم مورد قضاوت قرار بگیرد یا اینکه بهشت و دوزخ را در همین دنیا ببینیم به شکل حیات مجدد برای روح.
تناسخ به مفهوم عام آن موضوع چندان قابل پذیرشی نیست اما در عین حال نشانه های عجیبی هم اتفاق افتاده که آدم را به فکر وامی دارد.
سپاس از مطلب قابل تاملی که گفتید.
یکی از نشانه ها همین دیدگاهی هست که در دین بودا هست.
و این رفت و برگشت ها رو این گونه معنی می کنه.
یه جورایی امید (هر چند شاید واهی و دور از دسترس) رو به کسانی که این دین رو باور دارند می دهد.
واسه همین کمی آدم رو از دور از هیجان ها و این جور بگم دلشوره هایی که ممکنه در مورد سرنوشت خودمون بدیم راحت می کنه!
در کل کمی که به مردم اون منطقه ها فکر کنیم و رفتارها و باورهاشون رو ببینیم به خوبی زیبایی های این علم و تاثیر زیاد اون در زندگی روزمره آدم رو می بینیم.
نوشته ام...
از سکوت
تا سکوت
...
اگر حوصله ای بود...
:)
دیدگاه دین بودا نسبت به جهان پس از مرگ و جهان بینی این دین باعث شده بودایی ها زندگی بسیار شادتر و راحت تری نسبت به سایر ادیان داشته باشن.
آرامشی که در معابد بودایی هست در هیچ عبادتگاه دیگه ای ندیدم (من مدتی رو برای رسیدن به جواب همین گونه سوالات در معابد بودایی گذروندم و از نزدیک با مناسک دینی اونها آشنا شدم، حتی سر کلاس درس بودایی ها هم نشستم).
بودایی ها به دلیل اعتقاداتی که دارن زندگی رو بسیار دلپذیرتر از چیزی که ما می بینیم می بینن. از خدمتکار فقیر یکی از بودایی های ثروتمند پرسیدم از اینکه در خدمت این آدم هستی چه احساسی داری؟ گفت در این زندگی من خدمتکار اون هستم، شاید در زندگی بعدی من ثروتمند باشم و اون خدمتکار من. بنابراین باید تا جایی که می تونم درست رفتار کنم تا در زندگی بعدی جایگاه بهتری داشته باشم...
نمونه خیلی خوبی بود.
تا حالا هر چی خونده بودم شوندی به این مستندی نداشتم.
حالا که شما یه نمونه رو آوردید چه آسون تر هضم شد!
البته گمان کنم هندو هم همین طوری هستند مانند بودا ها.
همین نداشتن فرصت در اسلام خیلی افسردگی می یاره به خودی خود !! درست به عکس بودا.
سپاس از زمانی که گذاشتین :)