طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

مرا فریاد کن !

...

                        قصه نیستم که بگویی

                                نغمه نیستم که بخوانی

                                        صدا نیستم که بشنوی

                        یا چیزی چنان که ببینی

                                یا چیزی چنان که بدانی

                                         من درد مشترکم!

                                                                        مرا فریاد کن.. . .!!

ا.بامداد خرداد ۱۳۴۱




۹ تیر٬ ۲۱مین سالمرگ بمباران شیمیایی اولین شهر غیر نظامی جهان سردشت٬ رو به تمام بازماندگان این جنایت تسلیت میگم.

نظرات 34 + ارسال نظر
اشک های مسیح جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 ق.ظ http://jesustears.persianblog.ir

*من خود دردم..دردی که با فریاد هم از بین نمی رود..
من خود اشکم..اشکی که با ناله هم تمام نمی شود.............
فریاد..
اشک..
چه کسی می شنود..
چه کسی باور می کند..

+کاش درد پایانی داشت..شاید آخر دنیا پایان درد باشه..اما گاه می ترسم که تازه شروع درد باشه..
بخاطر همین همیشه خدا را فرامی خوانم..با دل..با درد..و شاید همین اشک..

+از پاییز پرسیدی..فصلی که احساسم برعکس مردن به دنیا میاد..
شاید بخاطر این که اون لحظه ها طبیعت سبز عقب نشینی می کنه به طرف دل نارنجی ما!!..
بارونی..ابری..ناله کلاغ ها..خشک شدن درخت ها..
درست مثه زندگی الان ما..
بخاطر همین پاییز رو دوست دارم..
و حتی زمستون که میریم به کما و شاید آرامش سفید..

+بغض خوبه..اشک خوبه..گریه خوبه..این ها نشون از دل پاک و احساساتی هست..همیشه پاک بمان و احساساتی...

پ.ن:می بینی مسولین این نظام دین و فرهنگ رو ابزار کار قرار دادن تا به منافع و حتی کلاهبرداری های کثیفشون بپردازن؟!..
پ.ن:تسلیت..
..

گوش می کنم نمی شنوم.. گوش مرا صدای تو پر کرده..
نگاه می کنم.. نمی بینم.. چشم مرا هوای تو پر کرده..

+ درد ؟ اتفاقا من درد رو دوست دارم !! احساس می کنم اگه دردی وجود نداشت منی هم وجود نداشتم.. باید باشه تا خودم رو بسازم!

+ پاییز.. وایی نگو یوسف.. فصل شکفتن خاطره هایی هست برام که هیچ وقت فراموششون نمی کنم.. همیشه میگم خدا بعد از تابستون یهو بپریم بریم زمستون تا پاییزی نیاد و نکنه یه وقت خاطره ای رو برام بسازه که اون خاطرات رو فراموش کنم !!

+ بغض همواره با ماهاست.. اما مشکل شکستن اونه.. که کار سختیه..

این که بدیعی هست! اونا از هر طریقی دارن ریشه ی ما رو می زنن.. همه جوره.. همه رقم..

خواهش.. :(

خانومی جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:07 ق.ظ http://eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

سلام
ممنون از حضورت
اوهوم مخابرات اس ام اس انگلیسی رو کرد ۲۳ تومن
همه کاراشون مسخرست
اوه از ۱۳۸۴ مینویسی ... فکر نمیکردم همچین سابقه ای داشته باشی
موفق باشی همیشه

سلام
خواهش
بله در جریان هستیم :)
جالبه بدونین که نزدیک به ۶۰ ٪ اس ام اس ها سند نمی شه و مخابرات از اون طرف هم چه پول هنگفتی می زنه به جیب :))

بله ما می نویسیم :)

شما هم همین طور.. . .

دلخون جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:40 ق.ظ http://delnevshth.blogfa.com/

سلا حضرت عشق
وقت بخیر
ممنونم از اطلاع رسانی
خواندم دلنوشته زیبا را و لذت بردم دست مریزاد...
آری درد مشترک
دردی که تو می دانی و من
دردی که همیشه همراه استدردی که قصه برداز است
یا نه بگویمت که قصه اش خوانند

سلام
ممنون
خواهش می کنم عزیز :)
خوشحالم کردین :))

غریبه جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:55 ب.ظ

سلام گل پسر
به نظر من ، ما خیلی وقته که خودمون رو گم کردیم روزبه (!) حالا تو در این هاگیر واگیر داری دم از درد مشترک میزنی (؟!) ما هنوز تو پیدا کردن حس مشترک گیریم ، چه برسه به دردش ! :دی

1- البته با عرض تاسف باید اعلام کنم که این مورد ، مشتی بود نمونه خروار !!
2- جنایت که شاخ و دم نداره .. اینم یک مصداق بارزش !!

یا حق

سلام عزیزم
خوب این دو یادداشت اخیر کاملا متفاوت بود
یکی می خواست بگه که خودتو پیدا کن.. این آخری هم که دنبال نفر دوم یا حتی خودت هست

مخاطب ممکنه که نفر دوم یه شخص دیگه باشه اما می تونه هم خود آدمی باشه.. که اون رو پیدا کنه !!!

۱- خواهش دارم عزیزم !!
۲- آره مصداقی که تا ابد می مونه.. تنها ۲ ٪ از مردم سردشت از حقوق شهروندی واسه شیمیایی ها بهره مندن..

(چه آماره خیره کننده ای !!!!)

رضا مشتاق شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:39 ق.ظ

من اگر، به رسم زندگی
به رسم روزهای خط خطی
خاموش و آهسته مینویسم
ولی تو پروا نکن عزیز
فریاد بزن،...
بخوان، بگو این ترانه را عشق است

* * *

سلام رفیق قدیمی
به قول گفتنی: با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی ها گفتمی

فرصتی بود اومدم.... و چه کیفی میده وقتی میری به یه وبلاگ که کلی خاطره رو زنده میکنه
میری به وبلاگ یه دوست قدیمی، که بر خلاف گذشت زمان، هنوز تازه هست و خوندنی و شنیدنی!

پ.ن: ندارد

...فعلن

...
دیگه خوندن مون هم نمی یاد !!
خیلی وقته دیگه صدامون رو نمی شنون!! یعنی اونی که باید بشنوه می شنوه.. اما خوب دیگرون کو ؟؟

* * *

سلام با مرام! سلام ستاره ی سهیل..
:)
:(
~~~~~~~~~~
هیمن وقتا.. همین روزا و شب ها و لحظه های که آدم تو اون زوایای مغزش یکی او پیدا می کنه.. ازش یاد می کنه.. اون مهمه..
کاری ندارم که کی باشه ؟؟ چه وقت باشه ؟؟
هر روز.. هر هفته.. هر ماه.. یا حتی هر سال.. اما اومدن و یاد کردن برام مهمه..

به وقل خودم! دیر اومدن بهتر از هرگز نیومدن هست !!

ای گفتی رضا.. بدجوری یاد گذشته کردم این روزا.. تا دلت بخواد رفتم خودم رو خالی کردم پیش مامی !!
یه کیلو نظر گذاشتم و حف نگفته.. از قدیما..

من.. تو.. ندا.. زهرا.. فاطمه..علی.. روزبه.. مریم..

یادته ؟؟ خرداد ۸۵ ؟؟

ای چه روزایی بود.. من درگیر خودشناسی خودم!! تو هم با اون اومدنت..

آخ چه روزایی بودش..
مراقب خودتم باش!!!

+ خوشحالم کرد... . . .خیلی :)))...

سلی شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:33 ق.ظ http://www.jedinagir.blogsky.com

چه جوری میتونیم درد رو فریاد کنیم؟
درد زیباس !

گاهی فک میکنم اگر درد نبود هیچ نبود !
همین الان هم با این همه درد مشترک زندگی همه رو به بیهودگی رفته وای به حال اون موقعی که ..!!!

دیگه همه دارن کلاه برداری میکنن دیگه !!
نه اصلا روزبه توبگو !
منه جوون وقتی این کلاه برداری رو میبینم دیگه انگیزه ایی هم میمونه برای درس خوندن و پیشرففتم؟ که چی بشم مثه همین آدماا !!!
آره اینم یه درد مشترکه !!

سلی جان میگم گاهی اوقات شک می کنم تو رفتی رشته ی انسانی :دی:دی
انگار من باید روانکاو تو بشم :دی:دی
خوش شروع می کنیم !!
در عین سادگی خط به خط حرفات مجهول و پر از سوال بود
سعی می کنم که پاسخ خوبی به حرفات بدم :)

خود ظاهر شعر استاد میگه که من رو فریاد کن.. منی که درد شدم!
اما به نظرم من و تفسیر من از شعر نفس قضیه اینو میگه که من رو صدا بزن..
چه فرقی می کنه من درد باشم یا قصه یا نغمه یا هر چیز دیگه ای..مهم فقط صدا زدن تویه..
مهم فقط اینه که من از لب تو بیام بیرون همین.
!!!

آره درد به نظر من خیلی زیبایه !! چرا ؟؟ چون این درده که می تونه تمام زیبایی ها رو بسازه !

خوب این مسلمه.. اگه درد نبود هیچی نبود.. زندگی بدون درد اصلا معنا پیدا نمی کنه..
اینو خیلی خوب اومدی !! خیلی خوشمش اومد.. به وجد اومدم وقتی خوندمش !!
دست دست.. کف مرتب به افتخار سلی..

آره این روزا همه مون!! به طریقی کلاه برداری می کنیم!! اون بالایی ها رو سر ما کلاه می ذارن.. و ما رو سر خودمون کلاه می ذاریم !! چه قشنگ !!

بعلللللللللههههه تو هم که فقط منتظر یه بهونه هستی که قید درسو بزنی.. به هر طریقی !! به هر روشی.. خوب چیزی گیری آوردی سلی..
از دست تو...
:|

.... شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:18 ق.ظ

میبینم دختر باز شدی .............میدووووونی میشه گفت پسرا نامردنبدون خبری میزارن میرن

بلهههههههههههههههههههههههه ؟؟؟
دختر باز ؟؟؟
یا حضرت جرجیس!!
این رو من خوب می دونم پسرا نامردن!! اما خوب این دختر باز اصلا واژه ی خوبی نیست عزیز..
:(
:|

ندا شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:23 ق.ظ

سلاممم خوب هستین ایا؟
روزببببببببببببببببببهههههههههههه
روزبهههههههههههههههههههههههههه
به من چه خودت نوشتی صدات کنم شوخی کردم خواستم کمی بخندی
این عکسی که کذاشتی حس خوبی بهم نمیده عین اسمت که تیکه تیکش کردی تو چرا میخوایی همه چی از هم جدا شه ؟
ادم وقتی پازل میچینه دوست داره زودتر جمع و جور بشه و کامل تا قشنگی و گیراییش معلوم بشه البته اینو مثال میزنم منم دوست دارم همه چی کنار هم جفت و جور باشه بعنی یه جورایی کامل باشه ولی تو دیوونه نمیدونم دوست داری حرص ادمو دربیاری
خوب این دکلمه انگاری نوشته ی خودته درسته؟ خیلی هم به دلم نشست
منم برت یه جوابی دارم اونم اینه
همه ما قصه ای هستیم برای طفل فردا
نت هایی بی بدیل برای سازهاا
صدایی گوش نواز برای موج هاا
انسانی دیدنی و ملموس برای دیگران
شاید دردی مشترک باشیم
ولی دردی شیرین و دوست داشتنی
بگذار همدیگررا فریاد بزنیم .
کنار هم باشیم و دوست .
دوست دوستتتتتت / دوست
همین برایمان کافیستتتتتتت
ـــــــــــــــــــ
تااااااا دوبارههه

س س س س سلام عرض شد خانم
خوبین شما ؟
ما هم خوب هستیم !!!!!!!!!!!!!
ببببببببببببببببببببببببللللللللللللللللللههههههههههههههه
خوب من هم جوابت رو دادم :دی
عکس ؟ ای گفتی.. کلی گشتم تا این رو پیدا کردم.. کل این 1000 تا عکسی که تو سیستم بود رو زیر و رو کردم اونی که به این شعر استاد بخوره پیدا نکردم!! که این رو پیدا کردم..
حس " ف ر ی ا د " هستش دیگه..
اها خوب چیزی گفتی! معنادار بود! تلنگور بود! کلی حرف توش بود!
می دونی شاید نتونم الان این هدفم رو بهت بگم!! چون فعلا به این نتیجه نرسیدم که بخوام برات بزگوش کنم.. اما فکر کنم و مطمئنم خودت به همین زودی ها این منظورم در مورد اسمم که جدا جدا می نویسم رو متوجه میشی..

خوب عزیزم تو خودت می دونی که من دیوانه هستم! خیلی وقته که از دست رفتم :دی
من دوست دارم همه چیز جدا از هم باشه تا بعد جفت و جور بشه.. من دوست دارم خودم معماری کنم!
خودم دست رنج خودم رو بخورم.. مستقل باشم :دی چه ربطی داشت حالا به حرف تو... (پیدا کن ربطشو)

کدوم دکلمه ؟؟ شعر رو گفتی ؟؟ از من که نیست خانم.. نوشتم از کی هست..
ا.بامداد (احمد شاملو)

شعرت هم خیلی قشنگ بود.. حالا نمی دونم چرا اون آخرش رو این جور تاکید کردی.. ؟؟؟؟؟؟؟ شفاف سازی کن !

ما همیشه منتظرتیم !

عموتقی شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:10 ق.ظ

سلام گلم مثل همیشه عمیق وزیبا

زندگی را باید به رقص درآورد. زندگی، تجارت نیست. زندگی را برای نفس زندگی

بایدزیست. از زندگی بهره ببرید، اما آن را به سطح یک کارابزار نکشید.

سلام عزیز
این رو باها موافقم.. اما به قول استاد هدایت فاصله ی عزم تا عمل خیلی هست.. کو کسی که این جور عمل کنه ؟؟

س-ح-ر شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:14 ق.ظ http://darkscare.blogsky.com

دیگر حتی همان درد هم نیستم تا بهانه ای برای فریاد باشم ...!!

این روزها خیلی سخت میگذره ..! دلم میخواد برم و دیگه بر نگردم هیچوقت ...!! خوب ولی دله دیگه گاهی یه چیزای محال و میخواد که نمیشه ...!!

دیشب اصلا نخوابیدم و هنوز هم خوابم نمیاد ..!! یاد روزهای قدیمی کرده بوم عجب روزهای شیرینی بود ...!! نمی دونم من خرابشون کردم یا اونا خودشون نابود شدن ...!! شایدم هنوز هستن و من نمی بینمشون ...!!

چرت و پرت زیاد دارم میگم ... بگذریم ...!!

پ.ن ۱ : بهتره بگیم رسم الخطه عربی چون این رسم الخط فارسی نیست ...!! عرب زده شدیم چه پیشرفتی ...!!

پ.ن ۲: منم تسلیت میگم ...!!

+ آره دارم میرم ..!! اول یه سفر تو ایران بعدم میرم دیار مادری ...!! خوش خواهد گذشت ... خوش می گذرانیم ...!!

آره واسه تو آره... این جور که از شواهد و قرائن پیداست شما هیچ تصمیم ندارین درد رو تو زندگیتون وارد کنین !!
درده قرضی می خواین شما ؟؟ ما به علت فراوانی قصد فروش داریم !!
خریدار نیست! انگار که فقط شما خواستار اون هستین! ما آماده ایم.. منتظر!!

س-ح-ر تو شدی آخر متناقض نما!! اون بالا به من میگه بی درد.. بعد میگه سخت.. آخر تکلیف من رو مشخص کن ؟؟ کدومشی تو ؟؟ بی درد یا با درد ؟
این روزها واسه من داره به خوبی شب و روز میشه! گاه و بی گاه لذت هایی هم می یاد وسط.. لذت هایی که خودت خوب می دونی اون ها رو.. لذت هایی که واسه دیگرون لذت نیست واسه من لذته (اثرات دیوانگی هست!)

منم شبا خواب ندارم.. با دل شدگان جور و جفا تا به کی به آخر.. حبیبم!!!
تو چه روزهای قدیمی داشتی من چه روزهیی.. یادآوری اونها منو رنج میده.. اما واسه تو کلی شادی..
من دوست دارم الان رو بچسبم.. همین الان.. همین لحظه که دارم جواب رتو رو می دم..
آهنگ وفا.. ترک جفا.. بحر خدا کن..

تو خراب نکردی.. نه تو خراب نکردی.. اونا تموم شدن.. آره تلخه.. اما حقیقته! اونها تموم شدن..سریه جدید در راهه !! اما تو ظاهرا نمی خوای از خواب بیدار بشی !! باید بیدار بشی چون اونا منتظر یکی هستن که بگیرشون !!

هاا کی گفته چرند و پرند ؟؟ نه عزیزم خیلی هم حرفات پر معنا بود.. خوشحالم کرد !! (حالا الانه که بگی نامرد از ناراحتیه من خوشحال میشی!!)

بعله ما خیلی وقته دارن عرب زده مون می کنن همون 1400 سال و نمی دونم چند ساله پیش که آقایون اومدن کشورمون رو به تاراج بردن عرب زده شدیم رفت.. الان که داریم گوشه ای از اون رو می بینیم!

اون که وظیفته!

+ بعله.. در جریان قرار گرفتیم.. که شما.. که شما.. هیچی :|
هیچی چی می خوای بگم ؟ اصن مگه حفی دارم جز اینکه امیدوارم بهت خوش بگذره (که میگذره) و اینکه مراقب خودت باش تو غربت پدری !!

سارا شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:54 ب.ظ http://eshgh-e-noghreie.blogsky.com

سلام داداش روزبه

خوبی داداشی؟؟؟

مرسی که بهم خبر دادی...

عاشق شاد و موفق باشی
************************سارا*****

سلام عزیز
ممنون.. خوشیه شما :)
خواهش وظیفه بود!

متاسفانه ما عاشق نیستیم!
اما موفق رو شاید بشه کاری کرد :دی
فعلا..

سورنا شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:29 ب.ظ

حضرت عشق از این زیبا تر نمی شود
به اندازه ی هیچی زیبا بود..
پشت این پنجره جز هیچ بزرگ
هیچی نیست...

اییی این حس داره منو خفه میکنه سورنا..
یه روز داشتم با بابام بحث می کردم در مورد شعرا..
من گفتم چرا بابا این شاعر ها حتی تو احوال پرسی هم نمی تونن مثل ماها احوال پرسی کنن !!؟؟ بابام گفت خوب باید یه تفاوتی باید بین من و تو و اونها باشه دیگه.. ئگرنه به اونا نمی گن شاعر به من و تو هم نمی گن روزبه و پرویز!

این جور حرف زدنت رو خیلی دوست دارم.. اینکه حرفات رو با یه جور آهنگ خاص شاعرانه نثار آدم می کنی.. خیلی دوست می دارم

+ منم دارم به هیچستان میرم!!

س-ح-ر یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ب.ظ http://darkscare.blogsky.com

...
ر و ز ب ه یکم معنا گرا باش ...!!
کار من از درد گذشته ...!! ن م ی د و ن م ...!!

همین دیشب تمام درد ها خالی شدن رو سرم ..!! احساس کردم هر کی هر دردی داشته دایورتش کرده رو من :دی :دی

می دونی چیه روزبه من همیشه تو همین لحظه ها سیر میکنم تو همین ثانیه ها ... و خیلی کمتر به گذشته فکر میکنم یه جایی خوندم :
Life can be found only in the present moment. The past is gone, the future is not yet here, and if we do not go back to ourselves in the present moment, we cannot be in touch with life.

من معنای این حرف هستم ..!! من خیلی وقته که بیدار شدم و دیگه هم به خواب نرفتم ...!! اینقدر زندگی رو لمس کردم و واردش شدم که دیگهه داره حالم به هم میخوره ...!!

میام باز هم ..!!
به زودی شاید ...!!

معنا گرا ؟؟!!
مگه نبودم برات؟؟
نخیر از درد نگذشته.. داری بزرگش می کنی فقط.. همین!!

مثلا چه دردی ؟؟ ممکنه شفاف سازی کنی برا من؟؟ نکنه من اون س-ح-ر ای که می شناختم تموم شده تاریخش یکی دیگه اومده جاش ؟؟!!

اینو که می دونم.. اما تفاوت من و تو اینه که تو به آینده هم فکر می کنی اما من نه..

خوب قربون اون بابایی که این رو نوشته! حرفه منم همینه دیگه خانم.

س-ح-ر خوب.. خانم خوب! ببین ما خیلی هنوز راه داریم.. خیلی.. هنوز خیلی جا واسه پیرهن پاره کردن داریم! ما که هنوز اصلا پیرهن زندگی ای پاره نکردیم.. من دوست ندارم گندش کنم که آره همه ی زندگی رو دیدم و چشیدم و فهمیدم داره حالم به هم می خوره.. !!
هنوز جاشو داریم..

سعی کن بفهمی که هنوز خیلی جا داریم!! (همش که شد جا..)
((مهم اینه که خودت می فهمی چی میگم))

وظیفته!!
منتظرم!

کتایون یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:47 ب.ظ http://fanosekhyal.blogfa.com

سلام
ممنونم که سر زدین دوست عزیز آپتون عالی بود موفق باشین

سلام
خواهش می کنم!

سورنا یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:13 ب.ظ

سلام........

ما هم سلام عرض کردیم!

س-ح-ر دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:42 ق.ظ

بگذریم ازین ......!!

در خواستت اجرا شد ...!!

میلت رو چک کن ..!!

هر جور که راحتی !!

شما بزرگین !!

نه بیا اجرا نمی شد !! کله تو می کندم !!

زحمت کشیدی در عین انجام وظیفت :دی

صدای تنهایی دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:41 ق.ظ http://www.3ot-delan.blogsky.com

من از درد به فریاد و از فریاد به سکوت رسیده ام ...
تو دردهایم را در سکوتم ببین ...
تو فریاد دردهایم را در سکوتم بشنو ...
گوش ها کر شده اند
چشم ها نابینا
بغضی که کنار گلویم چسبیده است
خیال بالا آمدن ندارد ...

زیبا بود!
خوشم اومد!

سورنا دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:25 ق.ظ

به آسمان نگاه کن
خاک بر سر زمین..

اینو خیلی خوب اومدی‌ !!
ایول سورنا !!

واقعا.. خاک بر سر زمین..

نگین سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:23 ق.ظ

من ترجیح میدم این درد همیشه ساکت بمونه
مگر یه وقت که واقعا جای فریاد زدن این درد باشه
درد مشترک اگه قرار باشه همیشه فریاد زده بشه
کم ارزش میشه !!

پ.ن : سلاممممم روزبه جونم
خوبی گلم ؟
اومدیم احوال پرسون که دیدم آ

طرز فکر جالبی هست!
اما اگه موقعیت پیش نیومد که اون رو فریاد کنی چی ؟
باید تا ابد با خودت اون رو بکشی این طرف اون طرف ؟
...

سلام عزیز
قربانت
میگذره :)
سلامت باشی
خوش اومدی :)) :دی

نگین سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ق.ظ

که دیدم آپ هم کردی

هوارتا بوسسسسس

:))

س-ح-ر سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:10 ب.ظ http://darkscare.blogsky.com

س لا م ..!!

حرفی نیست برای گفتن ...
فقط اینکه مواظب خودت باش ..
سفر خوش بگذره ...
من فردا صبح ساعت ۳ پرواز دارم ...
زود میام ... این دو ماه زود خواهد گذشت ...

ارسال کرده ی تان نیز بسیار با نمک بود :دی
من عاشق اینجور فایلهای تصویری هستم:)

و دیگر همین ...

+ خدا نگهدار ...
+ بال پریدنم را یافتم :)
+ خالی ...!!

سلام !!
(تبریک اینجانب رو برای یادگیری زبان نوشتاری "روزبه جدا جدا" تحت لیسانس "ر و ز ب ه" بپذیرین!!)

اون رو هم خودم می دونستم حرفی نیست برای گفتن !! مخصوصا بعد از اون رمان !!
شما باید بیشتر مواظب باشین در غربت پدری و دیار مادری !!
امیدواریم این روزها هم زودتر تموم بشه..

ارسال کرده بامزه بود اما زیبا نبود که !!!

و دیگر هیچ..

+ خداحافظت (صحنهء اشک آمیز !!)
+ نمی دونستم که منتظر چنین بال هایی واسه پریدن هستی وگرنه زودتر یه جوری مامانت رو خبر دار می کردم که فکر رفتنه زود هنگام تر کنه واسه دیارش تا دخترش هم زودتر پریدن یاد بگیره !!
+ پرش کن !!

سارا سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:03 ب.ظ http://www.sokon.blogfa.com

:))

سورنا سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:21 ب.ظ





زندگی خسته کننده است خودت می دانی

مثل مرداب کشنده است خودت می دانی



هر سلامی که بمن می شود اینجا بانو!

حیله ی گرگ درنده است خودت می دانی



اندرین بازی تکراری شطرنج جنون

هر کسی باخت برنده است خودت می دانی



نیمه ی گمشده ی را که صدا می کنمش

روح یک قلب تپنده است خودت می دانی



تا که خون می چکد از دست دلم می گویی

عشق چاقوئ برنده است خودت می دانی



آخر از دست تو یک روز دلم خواهد مرد

مرگ...آغازپرنده است خودت می دانی

نیمه ی گمشده ی را که صدا می کنمش

روح یک قلب تپنده است خودت می دانی
:))

عادله سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:38 ب.ظ http://adeleh-f.persianblog.ir

عشق کلمه ای است که هم دل رو می توانه داغون کنه هم زندگی اصلا

همه چیز عشق کلمه ای که واژه مناسب تری در باره این کلمه در مورد زندگی نیست

عشق یعنی دوست داشتن یعنی زندگی در کل عشق همه وجود یه فرد و زندگی

اگه می خواهیم لایق عشق باشیم باید یه عاشق باشیم و اونم یه عاشق واقعی یه

عاشق واقعی که بتوانیم عشق رو حس کنیم بفهمیم

متاسفانه درک و پندار ما از عشق فقط شده عشق به جسم !!
تمام حقیقت عشق رو در وجود و جسم یک نفر می بینیم و بس.
با عرض پوزش! اصلا تعریف تون رو در مورد عشق قبول ندارم!
عشق رو من یگانگی و بی همتا بودن خلقت خداوند می بینم !

اینکه خداوند هر چیزی یا هر کسی رو طوری خلقت کنه که آنچنان در اون درگیر و مبهوت بشیم که ما رو تا ماواراء ببره! تا آنسوی باور های درونی خودمون..

به نظر عاشق بودن در درک عشق مهم نیست ولی لازم نیست!
لازم نیست من عاشق باشم تا عشق و حقیقت اون رو بفهمم!

می تونم آزاد و رها باشم بدون عاشق بودن و عشق رو هم بفهمم !!

شهرزاد چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:08 ق.ظ

سلامم روزبه جون:
خوبی عزیز دلم؟؟؟
خیلی شعر زیبایی رو انتخاب کردی....
گاهی درد آدمی اینقدر وسیع هست که تبدیل میشه به یک آه مشترک...
که به فریاد زدن نمیرسه...
تنها به کوتاهی آهی میشه و شایدم یک قطره اشک...
ولی در نهایت تبدیل میشی به یک بغض مشترک...
اخبار را اگر گوش کرده باشی برای سرپوش گذاشتن بر روی این کلاهبرداریشون نرم افزارهای جدید که فشرده کنه حروف فارسی و روانه ی بازار کردند...
خودتو اذیت نکن ..
چیزی حل نمیشه...
دای تو..
یا حق!!

سلام عزیز
ما هم میگذرونیم مثل همیشه..
نظر لطف حضرت هست :دی
شهرزاد جان به صراحت بیان می کنم همین چند خط کوتاهیی که نوشتی به عینه تمام حرفای من و هدف من از این شعر بود.. :))
خیلی شیوا و روان گفتی منظورت رو..
آه مشترک..
تلویزیون اصلا نگاه نمی کنم اما خوب شنیدم این بحث نرم افزار رو.. و اما جالب تر اون اونه که هنوز این نرم افراز رو در سایت شون قرار ندادن

من خودم رو اذیت نمی کنم!
اتفاقا از این وضع خیلی هم خرسندم!! واسه اینکه باید این قدر فشارها زیاد بشه تا یه دگرگونی ایجاد بشه..

قربانت

دلخون پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:52 ق.ظ http://delnevshth.blogfa.com/

سلام
حضرت عشق
...دوست زیبا دل با دلنوشته ای دیگر به نام آتش هوشیار چشم براهم بیا

سلام
منتظر باشین :))

شیما پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:33 ب.ظ http://shainaz.blogfa.com

‌توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس
این قلم، این کاغذ، این همه مورد خوب . . .


می‌توانی تو بیا، این قلم، این کاغذ
بنشین گوشه دنجی و از این شب بنویس
بنویس از کمر بید شکسته، و یک پنجره ساکت و بسته!

از من . . . "آنکه اینگونه به امید سبب ساز نشسته"

هر چه می‌خواهی از این صحنه به تصویر بکش . . .

صحنه‌ی پیچش یک پیچک زشت، دور دیوار صدا . . .

حمله‌ی خفاشان. . .

جراتش را داری که ببینی قلمت می‌شکند؟
کاغذت می‌سوزد؟


من دگر خسته شدم! می توانی تو بیا!


این قلم، این کاغذ، این همه مورد خوب
من دگر خسته‌ام از این تب و تاب
تو بیا و بنویس

من خسته نیستم!
تازه اول راهم.. هنوز اون سوسوی امید رو می بینم..
واسه همین سوسو یه که دارم می نویسم و امید به روشنایی..
هر چند که این امید این قدر ضعیف هست که ناامید بودن آسون تره اما من امید دارم..

+ ا م ی د

دهکده رویا دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:22 ب.ظ

سلااااااااااااااااااام روزبه خان خوبی؟ کجایی؟ کم پیدا؟ بابا معرفت!!!! چه خبرا؟ تو هم کم کاری که؟ دیر دیر آپ میکنی؟ خیلی وقته بهت سر نزدم ببخشید...
یه سر بیا پیش ما شاید آخرین بار باشه...

به به چه عجب !!
سلام عرض شد
خوبین شما ؟
من کم پیدام یا شما ؟؟
حرفا می زنی هاا !!
مهم نیست عزیز.. اشکالی نداره !!
در خدمتم !
چشم!

سورنا سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:35 ق.ظ

ستاره می چکد امشب از بام همسایه
وگیر مانده یک شاعر در دام همسایه

ما اموزده ایم درین شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

غریبه چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:39 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com/

سلام همسایه قدیمی

روز پدر مبارک

به ما سر بزن
موفق باشید

سلام
تشکر!
لطف کریدن واسه تبریک !!
چرا که نه ؟
منتظر باشین :)

سورنا چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:59 ق.ظ

میان حافظ و من یک تفاوت تلخ است
شراب های حلال و شراب های حرام

خوب می تونی برام بگی کدومش رو قبول داری ؟؟

به نظر من عمق دیدن حافظ تو شراب تلخیه ابتدایی اونه..

+ بحث زیاده در این مورد !!

سلی چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:12 ب.ظ

روزت مبارک آقاهه :دی

روز چی ؟؟
روز پدر ؟؟

من ندارم از این چیزا.. از این روزا !!

ولی خوب ممنون از اینکه به یاد بودی !!

:))

ترکان-توکا پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:07 ق.ظ http://angelsisland.blogfa.com

من برمی خیزم
چراغی در دستم
چراغی در دلم
زنگار روحم را صیقل می زنم
آیینه ای برابر آیینه ات میگذارم
تا از تو
ابدیت بسازم
.....................

مرجان پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:27 ب.ظ http://www.baranraha.blogfa.com



چه دردیست در میان جمع بودن

ولی در گوشه ای تنها نشستن

برای دیگران چون کوه بودن

ولی در چشم خود آرام نشستن

برای هر لبی شعری سرودن

ولی لبهای خود همواره بستن

به رسم دوستی دستی فشردن

ولی با هر سخن قلبی شکستن

به نزد عاشقان چون سنگ خاموش

ولی در بطن خود غوغا نشستن

به من هردم نوای دل زند بانگ

چه خوش باشد از این غمخانه رستن

جاویدان باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد