طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....
درباره من
یک بی همه چیز که چیزهای زیادی از این دنیای چیز نمی خواهد ولی چیزترین این چیزها را در یک چیز جا گذاشته است که چیز خوبی نیست و هر چقدر دنبال آن چیز بگردی چیز می شوی ولی آن چیز را پیدا نمی کنی.
بهت گفتم چیزهای زیادی چیز نیستند. تو، همین خودت تمایل به دانستن چیزهای ملت داری ولی نمی دانی که چقدر ما چیزهای تو رو می دانیم و کارمان این است شب تا صب به چیزهای تو بخندیم و چیز بخوریم چیز بکشیم و چیزبارانت کنیم..
من در جستجوی من هستم. شاید بیراه باشد، ولی گریز را می زنم...
ادامه...
دوست پاییزی
یکشنبه 27 آبانماه سال 1386 ساعت 06:47 ب.ظ
سلام چه خوبه که تونستی حرفاتو بزنی و اعترافاتت رو بنویسی.. اینجوری خودتو خالی کردی..خدا کنه که اونم اینجا رو بخونه و زودتر تصمیمش رو بگیره.. امیدوارم که به همه ارزوهاتون برسید..شاد باشی
سلام عزیز شما خوبین؟ آره یه جورایی خود آدم سبک می شه راحت می شه...
تو یکی (... ) نمیشی گفته باشم ولی یه چیزی بهت میگم بی شوخی تو که تصمیم گرفتی امروزت رو زندگی کنی پس بهتره گذشتت رو فراموش کنی روزبه ممکنه کسایی جلوت سبز بشن که برات یه همراه و همدم و عشق حقیقی باشن .ولی با این طرز فکرت تو به کسی راه نمیدی . ببین اینکه بشینی تا شاید بیاد سراغت که اگه میخواست هیچوقت نمیرفت کاره بیهوده ای هست عزیزم زندگی با رویا پردازی پیش نمیره کمی عاقلانه تصمیم بگیر بعد احساست رو کنارش بذار.اونوقت میبینی نتیجه هم داره در ضمن شما خیلی(... )میکنی دوستات رو میبوسی و میذاری کنار .خودم حالتو میگیرم گفته باشم راستی چرا بهم سر نمیزنی و؟ هر وقت هم میایی دو خط از اوضاع به هم ریختت مینویسی و میری نمیگی ملت فسفر سوزونده و نوشته روزبههههههههههه خیللللللیییییییییی بددد شدیییییییی همییییییینننننننننننننننن.
سلام خوبی ندا؟ من کلی حرف دارم با تو پس خوب گوش کن عزیز بببن حرف تو کاملا متین ولی من نمی تونم گذشته ای که اون همه باهاش با اون خاطره دارم رو تنها بذارم بندازم دور! این کلی برام نعمت بود زندگی بهم داد اون وقت بذارمش کنار؟ چه جوری؟ هنوز ما تموم نکردیم با هم چون اصلا چیزی شروع نشده بود ولی می خوام بعد از کنکورش شروع کنم تازه! می فهمی اینو پس فعلا ورود ممنوعه در قلبم!!!! .... در ضمن باشه چشم از این به بعد پیش تو یکی می یام اساسی مواظب خوذت باش موفق باشی فعلناا....
salam khob hastin mamnoon az hozoreton ehsas mikonam sabok shodin ba in harfa ama dar akhar khodeton kalameye zibaiuo neveshtin khodaya raziyam be rezaye to in behtarin va ghashngtarin kalamast omidvaram hamishe movafagho moayad bashin bye
سلام خانومی خوشحالم کردی که اومدی آره ولی من این اعتقاد رو دارم که حرف زدن حرفای قشنگ خیلی سادست ولی عمل کردن به اونا رسیدم به اونا سخته...
بدسکتور
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 ساعت 06:21 ق.ظ
سلام دوست عزیز... همیشه بهترین اتفاقها تو بدترین زمان ممکن می افته... زمانی که اصلا آمادگی شو نداری... دقیقا متوجه می شم چی می گی؛ چون خود من هم تو این لحظات قرار گرفتم... ولی موقعی که طرفو دیدم تا چند روز اعصابم خیلی خورد بود و اصلا حال و حوصله ی هیچی رو نداشتم... تو اون لحظات با اونکه ازش متنفر بودم ولی همون چند ثانیه دیدنش هم برام خیلی بود... تازه دارم به این نتیجه می رسم که این جماعت ارزش هیچی رو ندارن... حتی ارزش تو فکر رفتن معمولی رو...
ولی آپ قشنگی بود. منم مثل تو همیشه آرزو می کردم که ای کاش طرف یه بار بیاد وبلاگم و حرفامو بخونه!!! ولی حیف... بی خیال سرتو درد آوردم... موفق باشی و موید. عزت زیاد سالار...
سلام عزیزم تو خوبی؟ چی کارا می کنی با معرفت؟ خیلی خوشحالم کردی آره منم روزای اول حالم خراب بود حوصله ی خودمم نداشتم ولی همین که دیدمش واسه کلی حرف بود... اینم حرف من به تویه واقعا با هم جور در میاد. چی بگم والله هر چی باشه با هم خاطره ساختیم... مواظب خوذت باش عزیزم قربانت موفق باشی فعلنااا....
سلام دلم نمی خواد واسه حرفهایی که حرف دلت بود و از ته دلت می اومد و برای کسی که معلوما واقعا از ته دل دوسش داری نظر بدم ولی برات دعا می کنم عزیزم هرچه به صلاح و مصلحت تو هست پیش بیاد هیچ وقت یاد بگیریم چیزی رو به زور از خدامون نخواهیم همین کاری که تو می کنی بهترین کاره صبر در برابر خواسته خدا موفق باشی عزیز
سلام خانوم خوبین شما؟ مثل همیشه لطف کردی... یه جورایی از حرفات وشم اومد فکر نمی کردم که این جور بیای ولی عالی بود تبریک! حالا می فهمم چه دوست خوبی حضرت عشق داره.... ممنون موفق باشی فعلنااا....
پس شمام از آبان کلی خاطره دارین... مثه من یه شروع... حستون رو درک میکنم و جالبه برام که یه پسر همچین حسی رو داره... کاش لجباز مهربون هم یه ذره این جوری میبود! امیدوارم آبان بعد هر دومون به چیزی که دلمون میخواد رسیده باشیم:) هرچند که واسه من تقریبا محاله!
سلام خو.بین شما؟ فکر کنم اولین بار بود که می یومدین اینجا نه؟ خوش اومدین در ضمن ما پسرها دل هم داریم به خدا هااااا... :(( طالبش کمه عزیز...
سلام خوبی گل پسر...بعد یه عمر اومدیم یه ۴ صفحه نظر دادیمااااا کلی برات نوشتم اما موفع ارسال ُ ارسال نشد ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا برات حرفامو میل می کنم. شاید صلاح نبوده اینجا باشن. قربونت
سلام خانوم خوبین شما؟؟؟ چه عجب از این ظرفا هوایی شدین هاااا؟ معلوم هست تو کجایی هااااااااااااااااااااا چی کارا می کنی تو؟؟؟ دل اینجا برات تنگ شده بود (دروغه هااا باور نکنی یه وقت هااا) باشه من منتظرم... می خونم این هفته که درگیر امتحاناتم هفته ی دیگه می جوابم عزیز... فعلنااا...
به نظر من حقیر یه ذره که بزرگ تر شی همه چیز برات مسخره خواهد بود...البته من اندازه توام(کنکور دادم امسال) ولی ۲ خترم. پسر خوب نیست اینقدر احساساتی باشه. یه ذره جذبه بگیر یه ذره محلش نذار میاد طرفت
سلام! اتفاقا من خیلی وقته که به این نتیجه رسیدم که اگه حتی بزرگم بشم نظرم تغییر نمی کنه آره شاید در مورد کارهای ۲ یا ۳ سال پیشم پشیمون شم ولی من که از همین جا همه چیزو گفتم از این به بعد رو می خوام بسازم ثانیا مگه مرد احساس نداره ؟ باید حتما مثل سنگ باشی که مرد بودنت ثابت شه؟ هااا؟ ولی شادی حق با شما باشه... این روزگار ما دیگه !!!!!
سلام. عددش مهم نیست. بازی برای من خیلی وقته تموم شده ولی گدایی عشق بدترین نوع گدایی است. چرا نمی خواهی به آرامش برسی. بهترین نوعش هم این است که کنار کسی باشی که دوستت دارد و تو هم دوستش داری. الان خیلی جوونی . بعدا می فهمی ارزش این لحظات و دلتنگی ها چقدر بوده. من خودم. ولش کنید من خیلی وقت است اون خاطرات لعنتی را برای همیشه در گورستان زمان دفن کردم فعلا خداحافظ
سلام خوبی؟ آره اینو خودم خیلی وقته که متوجش شدم عزیز... من گدایی نکردم تنها سردرگمم سردرگم اینکه نمی دونم نظر اون چیه؟؟؟ همین... وگر نه الان...
چه ساده بودم من...این روزها پر از سکوتم اما سکوتم پر از حرف است. حرفهایی که جز با زبان سکوت و نگاه نمی توانم بگویم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام آقا روزبه جالب بود.انشا الله همه چی درست میشه به خدا توکل کن. شرمنده که دیر امدم آخه میانترما و کویزا اجازه نفس کشیدن هم نمی دن. تا پایان ترم ها هم که فاصله زیادی نمونده. باسه فرشته نجاتم و من خیلی دعا کن مخصوصا فرشته نجاتم. آپیدم حتما بیا این دفعه فرق می کنه آخه نوشته فرشته نجاتمه حتما بیا. شاد و موفق باشی **************************************سارا*****
سلام عزیز شما خوبین؟ آقاتون در چه وضعه من که گله ای نکردم چون خودم خوب درک می کنم دیگه.... باشه حتما می یام فعلناا....
افسانه
چهارشنبه 14 آذرماه سال 1386 ساعت 02:26 ب.ظ
سلام خوبی؟ بابا من بی معرفت نیستم یه مدت کامپیوتر خراب بود باید تعمیرات میشد خدافظ!!!!!!!!
من که نفهمیدم تو چی شدی... چی پیش اومد... با این کارا چیو می خواستی درس کنی؟! به هرررر حااااااااااال آرزوی موفقیت دارم واست بای تا های
خودمم نمی دونم این پست دقیقا فروردین ماه امسال نوشته شده بود ولی تنها فروردین رو کردم آبان و کمی هم تغییرات... خودمم نمی دونم اصلا کی ام؟ چی ام؟ دارم با تنهایی زندگی می کنم... این جوری می تونم بفهمم که چه اشتباهاتی کردم... چرا؟؟؟
امیدوارم یه روز برای همدیگه باشین یه روز که به همیشه متصل بشه
امیدوارم .. حداقل اون روز قبل از تخته کردن اینجا .. بهمون خبر شادیتونو بدی
خداحافظ
سلام رضا خوبی؟ کجایی تو نیستت به خدا؟؟!! رضا الان یعنی این مدت دارم فقط به گذشته فکر می کنم به کارهایی که نکردم و باید می کردم به کارهایی که نباید می کردم به همه ی اینها سردرگم شدم ولی می ارزه به فکر کردنش واسه همین یخده خلوت شده اطرافم می ارزه دیگه نه ؟؟ تو که منو می شناسی... ایشاالله همین طوره که تو می گی... منتظرم باش... مواظب خودت باش فعلناااا...
چه سنگین گذشت عصر بارانی ام گویی نوازشم نمی کرد،باران صورتم را و امروز دوباره شکست تکه ای از شکسته های قلبم در آن گوشه پاییزی گریه ام ،فریادم،تنها سکوتی بود تا حرفهایم در بستری از بغض بخوابند کاش گفته بودم کاش گفته بودم تو روزی بتی بودی که قلبم ستایشت می کرد دریغ از گوشه چشمی که همان بت شکنم کرد و امروز........... بخشایش عذرم مفهومی بیرنگ است گمشده در اعماق تاریک قلبم.....
می خواهم امروز مُرتد تر از هر آئینه ای با سنگ ناموس زمان پای حرمت عصیان را خونی کنم تا خاک کوچه های دلتنگی ام به رقص پاهای تو خسته شود و آرام تر از موج نگاه تو روی نَم گونه هایم بشیند و بوی نوازش ِانگشتهای تو را بگیرد تا دوباره خواب لبخندِ ترک خورده ی امید تو را مثل بوی حرمت نفسهایت روی گونه های وحشی ام ببینم و از تو تصویری بکشم بالا تر از ابر و پاک تر از بچه آهویی که خواب شیر خوردن ازدستان بخیل روزگار را می بیند و مدتهاست ساده تر از من برای خواب تنهایی اش می ترسد رویای شیرینیست میدانم روز خوش. همین
تو اینا رو از کجا می یاری نامرد...
دهکده رویا
دوشنبه 19 آذرماه سال 1386 ساعت 01:23 ب.ظ
سلام آپم بیا.
حتما...
رضا مشتاق
دوشنبه 19 آذرماه سال 1386 ساعت 07:25 ب.ظ
جوابو خوندم منتظرم رفیق منتظر شادی همه ... منتظر شادی تو .... از ما که گذشت . . .
سلام
چه خوبه که تونستی حرفاتو بزنی و اعترافاتت رو بنویسی..
اینجوری خودتو خالی کردی..خدا کنه که اونم اینجا رو بخونه و زودتر تصمیمش رو بگیره..
امیدوارم که به همه ارزوهاتون برسید..شاد باشی
سلام عزیز
شما خوبین؟
آره یه جورایی خود آدم سبک می شه
راحت می شه...
سلام دوست قدیمی
منو یادت مونده؟
سلاممممممممممم
وووووووواااااااااااااااااااااااااا
چه حرفا؟؟؟
مگه می شه از یاد حضرت عشق بری تو هااا؟؟؟
تو یکی (... ) نمیشی گفته باشم
ولی یه چیزی بهت میگم بی شوخی تو که تصمیم گرفتی امروزت رو زندگی کنی پس بهتره گذشتت رو فراموش کنی
روزبه ممکنه کسایی جلوت سبز بشن که برات یه همراه و همدم و عشق حقیقی باشن .ولی با این طرز فکرت تو به کسی راه نمیدی .
ببین اینکه بشینی تا شاید بیاد سراغت که اگه میخواست هیچوقت نمیرفت کاره بیهوده ای هست
عزیزم زندگی با رویا پردازی پیش نمیره
کمی عاقلانه تصمیم بگیر بعد احساست رو کنارش بذار.اونوقت میبینی نتیجه هم داره
در ضمن شما خیلی(... )میکنی دوستات رو میبوسی و میذاری کنار .خودم حالتو میگیرم گفته باشم
راستی چرا بهم سر نمیزنی و؟ هر وقت هم میایی دو خط از اوضاع به هم ریختت مینویسی و میری
نمیگی ملت فسفر سوزونده و نوشته
روزبههههههههههه خیللللللیییییییییی بددد شدیییییییی
همییییییینننننننننننننننن.
سلام
خوبی ندا؟
من کلی حرف دارم با تو
پس خوب گوش کن عزیز
بببن حرف تو کاملا متین ولی من نمی تونم گذشته ای که اون همه باهاش با اون خاطره دارم رو تنها بذارم بندازم دور!
این کلی برام نعمت بود زندگی بهم داد اون وقت بذارمش کنار؟
چه جوری؟
هنوز ما تموم نکردیم با هم چون اصلا چیزی شروع نشده بود ولی می خوام بعد از کنکورش شروع کنم تازه!
می فهمی اینو
پس فعلا ورود ممنوعه در قلبم!!!!
....
در ضمن باشه چشم از این به بعد پیش تو یکی می یام اساسی
مواظب خوذت باش
موفق باشی
فعلناا....
نوشته ات رو خوندم با احساس نوشته بودی
آنکه دوستش داری رهایش کن اگر سهم تو باشد به سویت برمیگررد و اگر بر نگشت هیچ وقت سهم تو نبوده (شکسپیر)
سلام!
این نثر شکسپیر رو باور دارم ولی بهش اعتقاد ندارم!!!
سلام
امیدتون به خدا باشه...هرچی که به صلاحتون باشه همون میشه...
پس امیدتون رو از دست ندین...
سربلند باشید و پایدار!
سلام
خوبین شما؟
امید من یا اون؟؟
کدوم؟
سلام عمو حضرت خوب می نویسیی کاش عشقا ابی بود قرمز نبود آخه آبی ابدیه اما قرمز نه!۱
سلام عزیز
تو خوبی؟
آره این جوری هم می شد
غیر از اینکه کلا بریم از اول زندگی کنیم و همه چیز رو عوض کنیم نه؟؟؟
خوب می شه اساسی...
سلام
خوبه که آدم گاهی به اشتباهاتش اعتراف کنه الان خیلی احساس سبکی میکنی نه؟
سلام عزیز
خوبی؟
آره دیگه ما هم واسه همین اعتراف کردیم!!!
salam khob hastin mamnoon az hozoreton ehsas mikonam sabok shodin ba in harfa ama dar akhar khodeton kalameye zibaiuo neveshtin khodaya raziyam be rezaye to in behtarin va ghashngtarin kalamast omidvaram hamishe movafagho moayad bashin bye
سلام خانومی
خوشحالم کردی که اومدی
آره ولی من این اعتقاد رو دارم که حرف زدن حرفای قشنگ خیلی سادست ولی عمل کردن به اونا رسیدم به اونا سخته...
سلام دوست عزیز...
همیشه بهترین اتفاقها تو بدترین زمان ممکن می افته... زمانی که اصلا آمادگی شو نداری...
دقیقا متوجه می شم چی می گی؛ چون خود من هم تو این لحظات قرار گرفتم... ولی موقعی که طرفو دیدم تا چند روز اعصابم خیلی خورد بود و اصلا حال و حوصله ی هیچی رو نداشتم...
تو اون لحظات با اونکه ازش متنفر بودم ولی همون چند ثانیه دیدنش هم برام خیلی بود...
تازه دارم به این نتیجه می رسم که این جماعت ارزش هیچی رو ندارن... حتی ارزش تو فکر رفتن معمولی رو...
ولی آپ قشنگی بود. منم مثل تو همیشه آرزو می کردم که ای کاش طرف یه بار بیاد وبلاگم و حرفامو بخونه!!! ولی حیف...
بی خیال سرتو درد آوردم...
موفق باشی و موید.
عزت زیاد سالار...
سلام عزیزم
تو خوبی؟
چی کارا می کنی با معرفت؟
خیلی خوشحالم کردی
آره منم روزای اول حالم خراب بود حوصله ی خودمم نداشتم ولی همین که دیدمش واسه کلی حرف بود...
اینم حرف من به تویه واقعا با هم جور در میاد.
چی بگم والله هر چی باشه با هم خاطره ساختیم...
مواظب خوذت باش عزیزم
قربانت
موفق باشی
فعلنااا....
سلام به حضرت عشق.
خیلی زیبا و با احساس نوشتی.
امیدوارم که هر چه زودتر انتظارت تموم بشه و به اونی که دوسش داری برسی.
به امید اون روز
موفق و پایدار باشی
سلام
خوبین شما؟
خواهش می کنم شما لطف داری عزیز...
خوشحالم کردی...
سلام
دلم نمی خواد واسه حرفهایی که حرف دلت بود و از ته دلت می اومد و برای کسی که معلوما واقعا از ته دل دوسش داری نظر بدم
ولی برات دعا می کنم عزیزم هرچه به صلاح و مصلحت تو هست پیش بیاد هیچ وقت یاد بگیریم چیزی رو به زور از خدامون نخواهیم همین کاری که تو می کنی بهترین کاره صبر در برابر خواسته خدا موفق باشی عزیز
سلام خانوم
خوبین شما؟
مثل همیشه لطف کردی...
یه جورایی از حرفات وشم اومد فکر نمی کردم که این جور بیای ولی عالی بود
تبریک!
حالا می فهمم چه دوست خوبی حضرت عشق داره....
ممنون
موفق باشی
فعلنااا....
روزبه...فقط با خوندن این مطلبت اشکام سرازیر شد ...هیچی نمی تونم بگم....
سلام
خوبی؟...
چرا ؟؟؟؟
فکر نکنم زیادی بد نوشته بودم :(
ازت ممنونم عزیز...
پس شمام از آبان کلی خاطره دارین... مثه من
یه شروع...
حستون رو درک میکنم و جالبه برام که یه پسر همچین حسی رو داره...
کاش لجباز مهربون هم یه ذره این جوری میبود!
امیدوارم آبان بعد هر دومون به چیزی که دلمون میخواد رسیده باشیم:)
هرچند که واسه من تقریبا محاله!
سلام
خو.بین شما؟
فکر کنم اولین بار بود که می یومدین اینجا نه؟
خوش اومدین
در ضمن ما پسرها دل هم داریم به خدا هااااا...
:((
طالبش کمه عزیز...
منظور؟؟
سلام
خوبی گل پسر...بعد یه عمر اومدیم یه ۴ صفحه نظر دادیمااااا
کلی برات نوشتم اما موفع ارسال ُ ارسال نشد
ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
برات حرفامو میل می کنم.
شاید صلاح نبوده اینجا باشن.
قربونت
سلام خانوم
خوبین شما؟؟؟
چه عجب از این ظرفا
هوایی شدین هاااا؟
معلوم هست تو کجایی هااااااااااااااااااااا
چی کارا می کنی تو؟؟؟
دل اینجا برات تنگ شده بود (دروغه هااا باور نکنی یه وقت هااا)
باشه من منتظرم...
می خونم
این هفته که درگیر امتحاناتم هفته ی دیگه می جوابم عزیز...
فعلنااا...
چه رمانتیک
همین؟
به نظر من حقیر یه ذره که بزرگ تر شی همه چیز برات مسخره خواهد بود...البته من اندازه توام(کنکور دادم امسال) ولی ۲ خترم. پسر خوب نیست اینقدر احساساتی باشه. یه ذره جذبه بگیر یه ذره محلش نذار میاد طرفت
سلام!
اتفاقا من خیلی وقته که به این نتیجه رسیدم که اگه حتی بزرگم بشم نظرم تغییر نمی کنه آره شاید در مورد کارهای ۲ یا ۳ سال پیشم پشیمون شم ولی من که از همین جا همه چیزو گفتم از این به بعد رو می خوام بسازم
ثانیا مگه مرد احساس نداره ؟
باید حتما مثل سنگ باشی که مرد بودنت ثابت شه؟
هااا؟
ولی شادی حق با شما باشه...
این روزگار ما دیگه !!!!!
سلام.
عددش مهم نیست. بازی برای من خیلی وقته تموم شده
ولی
گدایی عشق بدترین نوع گدایی است. چرا نمی خواهی به آرامش برسی. بهترین نوعش هم این است که کنار کسی باشی که دوستت دارد و تو هم دوستش داری.
الان خیلی جوونی . بعدا می فهمی ارزش این لحظات و دلتنگی ها چقدر بوده.
من خودم.
ولش کنید من خیلی وقت است اون خاطرات لعنتی را برای همیشه در گورستان زمان دفن کردم
فعلا خداحافظ
سلام خوبی؟
آره اینو خودم خیلی وقته که متوجش شدم عزیز...
من گدایی نکردم تنها سردرگمم
سردرگم اینکه نمی دونم نظر اون چیه؟؟؟
همین...
وگر نه الان...
سلام عزیزم
ممنون که جوابم رو به این زیبایی دادی ...
آپ کردم تونستی یه سر بزن منتظرت هستم
سلام
خوبی؟
خواهش عزیز
تو لطف داری...
چشم حتما...
سلام به تو که آخر معرفتی!!!!!!!!!!!
من آپم.
من یا تو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام.
رازهای شکفتن به روز شد.
منتظر حضور گرمتان هستم.
موفق باشی
منتظرم باش....
وب خوبی دارید
خواهش می کنم عزیز...
سلام خاطرات شخصی اما زیبا و پر مفهوم
من هم اپم با ...
بیا شاید خوشت اومد منتظرم
منتظرم باش....
چه ساده بودم من...این روزها پر از سکوتم اما سکوتم پر از حرف است.
حرفهایی که جز با زبان سکوت و نگاه نمی توانم بگویم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام آقا روزبه
جالب بود.انشا الله همه چی درست میشه به خدا توکل کن.
شرمنده که دیر امدم آخه میانترما و کویزا اجازه نفس کشیدن هم نمی دن. تا پایان ترم ها هم که فاصله زیادی نمونده.
باسه فرشته نجاتم و من خیلی دعا کن مخصوصا فرشته نجاتم.
آپیدم حتما بیا این دفعه فرق می کنه آخه نوشته فرشته نجاتمه حتما بیا.
شاد و موفق باشی
**************************************سارا*****
سلام عزیز
شما خوبین؟
آقاتون در چه وضعه
من که گله ای نکردم چون خودم خوب درک می کنم دیگه....
باشه حتما می یام
فعلناا....
سلام
خوبی؟
بابا من بی معرفت نیستم
یه مدت کامپیوتر خراب بود باید تعمیرات میشد
خدافظ!!!!!!!!
سلام گلی خانم
خوفی تو؟
حالا اینم قبول...
بینم دفعه ی بعد چته !!؟؟
؟؟
سلام
خوبی
چرا به من سر نمیزنی
سلام
خوبین شما؟
به خدا درگیر امتحانات میان ترمم
حتما می رسم خدمتتون
منتظرم باشین...
سلام
کجایی؟نیستی؟ بابا بیا وبلاگتو بروز کن دیگه.......
یه آپ توپ دارم
منتظر باش!!!
من که نفهمیدم تو چی شدی... چی پیش اومد...
با این کارا چیو می خواستی درس کنی؟!
به هرررر حااااااااااال
آرزوی موفقیت دارم واست
بای تا های
خودمم نمی دونم
این پست دقیقا فروردین ماه امسال نوشته شده بود ولی تنها فروردین رو کردم آبان و کمی هم تغییرات...
خودمم نمی دونم اصلا کی ام؟
چی ام؟
دارم با تنهایی زندگی می کنم...
این جوری می تونم بفهمم که چه اشتباهاتی کردم...
چرا؟؟؟
سلام روزبه رفیق قدیمی رضا
نمیگم منو میشناسی یا نه
چونکه میدونم منو یادت هست
منم میخوام یخده واست صحبت کنم ... من و تو مثلن رفیق وبلاگ نویسیم دیگه
میخوام گلایه کنم ...
نوشته بودی :
تا روزی اینجا از تو می نویسم که تو مال من شی، اون روز دیگه اینجارو تخته میکنم...
.. نمی دونم چرا یاد غربت و غریبی افتادم
... بگذریم
بگذریم ...
امیدوارم یه روز برای همدیگه باشین یه روز که به همیشه متصل بشه
امیدوارم .. حداقل اون روز قبل از تخته کردن اینجا .. بهمون خبر شادیتونو بدی
خداحافظ
سلام رضا
خوبی؟
کجایی تو نیستت به خدا؟؟!!
رضا الان یعنی این مدت دارم فقط به گذشته فکر می کنم به کارهایی که نکردم و باید می کردم به کارهایی که نباید می کردم
به همه ی اینها
سردرگم شدم ولی می ارزه به فکر کردنش
واسه همین یخده خلوت شده اطرافم
می ارزه دیگه نه ؟؟
تو که منو می شناسی...
ایشاالله همین طوره که تو می گی...
منتظرم باش...
مواظب خودت باش
فعلناااا...
سلام
نمی دونم چی بگم صادقانه و عاطفی بود هر کسی جراتشو نداره به خودت افتخار کن مطمئنم روزی می رسه که اونم بهت افتخار کنه اون روز می رسه به زودی زود
سلام
خوش اومدین
با این دو تا نظر جالب
خوشم اومد آخر یکی زبون ما رو هم فهمید !!!
چه سنگین گذشت عصر بارانی ام
گویی نوازشم نمی کرد،باران صورتم را
و امروز دوباره شکست
تکه ای از شکسته های قلبم
در آن گوشه پاییزی
گریه ام ،فریادم،تنها سکوتی بود
تا حرفهایم
در بستری از بغض بخوابند
کاش گفته بودم
کاش گفته بودم تو روزی بتی بودی
که قلبم ستایشت می کرد
دریغ از گوشه چشمی
که همان بت شکنم کرد
و امروز...........
بخشایش عذرم
مفهومی بیرنگ است
گمشده در اعماق تاریک قلبم.....
عالی بود...
سلام خوب هستین ؟ آپ کردم خوشحال میشم سری بزنین شاد باشین
مگه میشه نیام کتایون خانم؟؟؟
سلام عزیزم
آپ کردم بیا منتظرتم
منتظر باش...
می خواهم امروز مُرتد تر از هر آئینه ای
با سنگ ناموس زمان
پای حرمت عصیان را خونی کنم
تا خاک کوچه های دلتنگی ام
به رقص پاهای تو خسته شود
و آرام تر از موج نگاه تو
روی نَم گونه هایم بشیند
و بوی نوازش ِانگشتهای تو را بگیرد
تا دوباره
خواب لبخندِ ترک خورده ی امید تو را
مثل بوی حرمت نفسهایت روی گونه های وحشی ام ببینم
و از تو تصویری بکشم
بالا تر از ابر و پاک تر از بچه آهویی که
خواب شیر خوردن ازدستان بخیل روزگار را می بیند
و مدتهاست
ساده تر از من
برای خواب تنهایی اش می ترسد
رویای شیرینیست میدانم
روز خوش. همین
تو اینا رو از کجا می یاری نامرد...
سلام آپم بیا.
حتما...
جوابو خوندم
منتظرم رفیق
منتظر شادی همه ... منتظر شادی تو
....
از ما که گذشت
.
.
.
حتما عزیزم...
بعد از مدت ها بلاخره به روز شد وبلاگم .
خوشحال می شم سری بزنی ..
منتظرم
سحر
چه عجب؟؟
خوفی تو؟
باشه حتما عزیز...
نمیدونم چرا تو این دورو زمونه عمر عاشقی اینقدر کم شده دعا می کنم یه عشق ابدی بیاد سراغمون
آره واقعا!
ما هم داریم همینو رواج می دیم دیگه !