ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست...
خو کرده قفس میل رها شدن نیست...
من با تمام جانم پر بسته و اسیرم...
باید که با تو باشم در پای تو بمیرم...
عهدی که با تو بستم هرگز شکستنی نیست...
این رشته تا دم مرگ گسستنی نیست...
سلام
سلام دوست عزیز بسیار زیبا بود
بیتر به روز شده خوشحال میشم به دیدنم بیایی
بای
سلام خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگه موفق باشی سر بزن
سلام
اینقدر عاشقه تنها هست که تو تنهاترینشون نیستی
پس همینطور عاشق بمان
وبلاگه جالبی داری و باحال. بابه دله عاشقایی مثل خودت
سلام مهربون!
باشه نازنین تا پنجشنبه صبر میکنیم...
یاحق!
پس کو آهنگش!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام مهربون!
... خوبه که لااقل تو به فردا دلخوشی ... خدا کنه همیشه تو زندگیت فردایی داشته باشی نازنین! ولی از حالا بگم من شنبه میتونم بیام و ببینمت...
یاحق!
دیروز می رفتیم و خاکی بودیم امروز ماندیم و خاکستری شدیم ..........راستان رفتند تا راستی نرود چپ ها هم راست نرفتند.... از سیم های خاردار گذشتیم اما از زر و سیم های روزگار هرگز ؟ دیروز تیپ و لشکر می زدیم.امروز مانده ایم چه تیپی بزنیم !!!.....دیروز روز فدا شدن بود امروز روز فدایت شوم !! ..................................
چرا دیگه نمی ای سر بزنی؟
می یام حتما
آخه برادر من این رسمشه؟؟؟؟؟؟؟؟
این همه مدت ما رو از فضولی کشتی دل تو دلم نبود که ببینم امروز چه خبره تو وبلاگت ولی وقتی اومدم فقط یک عکس دیدم و بعدش روش کلیک کردم بعدشم که وایییییییییییییییی........
امان از بی سوادی !!!!!!!!!!!!!!
اعصابم خیلی خورده چون نمیدونم تویه اون صفحهای که باز میشه چیکار کنم......................
عزیز یک راهنمایی و مددی بفرما......
ضمنا منم سالگرد عشقتو به تو و عشقت تبریک میگم و امیدوارم به زودیه زود به هم برسین
براتون دعا میکنم .......... جدی میگم
رخست پهلوون.......
سلام خوبی ؟
تنبل خانوم آپ کردن
منتظرم ..............
کاش میدانستم چگونه خاموش قصه های دلی که روزی با نگاهی اه که چه احمقانه به دستت افتاد و چه کودکانه به بازی گرفتی و چه سنگ دل بودی که اینگونه خنجر زدی به سیاست منفعتی واینک پس می دهی به بهانه ی که عنوانش آخرین تبر به ریشه جان وتنم شد به تو آری تو که
هنوز یاد ان نگاه میلرزاند دست وپای خسته ازخویشم را و
اما بی تو که رفتنت اشک رابه دیده مهمان کرده و باقی
ناگفته بین من و تو که دل فقط تو را دید خواهد ماند خواهی خواند.کاش مرغکی بود تا پس من اینگونه می گفت :م...ن
عشق تو مرا کشت........
ای کاش می دانستی که در تنگناهای کوچه پس کوچه های تنهاییم به کی فکر می کنم.....
ای کاش می دانستی در خلوت شبانه ام با چه کسی حرف می زنم...
ای کاش می دانستی...
و ای کاش نمی دانستی که کی هستم و چگونه و چطور می پرس....
بقیه رو بنا به دلایلی نمی شه گفت....
خوب بود ولی میشه اسم معشوقت را بگی