-
اشکی نمی ریزم دگر...
جمعه 6 مهرماه سال 1386 17:00
... به چشمانت قسم دیگر نباید به یادت اشک بی تابی بریزم اگر حتی کنارم می نشینی تو را می خواهم اما می گریزم میان وحشت شب های حسرت مرا بر باد بسپار ای عزیزم به رسم عاشقان رفته از دست نمی خواهم دگر اشکی بریزم ... پ.ن: یکی از دوستان! نظری داده بودند لازم دونستم که در اینجا و توی یه یادداشت جوابش رو بدم! ۱- اما مهمترین قسمت...
-
تو را بهانه می کنم!
جمعه 23 شهریورماه سال 1386 17:08
... کنار آشنایی تو آشیانه می کنم فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند به خاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم...!!!
-
حضرت عشق ۲ ساله شد!
سهشنبه 30 مردادماه سال 1386 11:32
... ۳۰ مرداد.. حضرت عشق دو ساله شد! با اینکه دورم از تو زادروزت شادباد!
-
۱۸ سال گذشت...
چهارشنبه 17 مردادماه سال 1386 17:15
... ۱۷ مرداد ۱۳۶۸ -- ۱۷مرداد ۱۳۸۶ -- درست ۱۸ سال پیش بود که صدای گریه های من واسه اومدن به این دنیا بلند شد! یه جای تاریک در دل محبت رو ترجیح ندادم به یه جای روشن ولی دریغ از محبت ! ای کاش که همون تو می موندم ! نمی دونم امسال همه چیز فرق می کنه یه جور استثناست امسال ! خوب به تاریخ نگاه کنین، ۶۸ و ۸۶ دقیقا جای اعداد...
-
موجودیت محض تو...!
جمعه 29 تیرماه سال 1386 00:12
... که آن جا تو را کسی به انتظار نیست ...! که آن جا جنبش شاید اما جمنده یی در کار نیست ...! نه ارواح نه اشباح و نه قدیسان کافورینه به کف نه عفریتان آتشین گاو سر به مشت نه شیطان بهتان خورده با کلاه بوقی منگوله دارش نه ملغمه ی بی قانون مطلق های متنافی تنها تو... آن جا موجودیت مطلقی ... موجودیت محض ! چرا که در غیاب خود...
-
شب تنهایی...
جمعه 22 تیرماه سال 1386 10:38
... شب بود، تنهای تنها خونه پشت همراه همیشگی، سیستمم بودم !...همین امروز بعد از اون فیزوتراپی سنگین متوجه شدم که باید این پای لعنتی ...!...عصری هم که کلاس زبان بود و اون ماجراهای سر کلاس زبان...این وسط تنها یه نفر می دونست که من باید پاهامو عمل کنم که همون عصرش بهش زنگ زدم...آره یاور بی کسی هام روزبه !...ازش خسته شدم...
-
تا کی ؟؟
جمعه 4 خردادماه سال 1386 11:21
... دارم به یک روز حساس نزدیک میشم روزشمار رو ندارم ! ولی می دونم که خیلی نزدیکم... ... بدون شرح!
-
رفتن تو !
پنجشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1386 19:13
...بیا بنویسیم که خدا ته قلب آیینه است...مثل شور فریاد یا نفس تو حصار سینه ست...با همیشه موندن وقتی که هیچ چی موندنی نیست !...با صدام می یام همه جا تو رو می نویسم...روی آیینه ی گریه هام گونه های خیسم...ای که معنی ِ اسم تو آسمون پاک...ریشه ی صدام نبض عشق زیر پوست خاک ِ ...! شاید کمی بیش از اندازه ! خسته ام ! خسته از...
-
روز حضرت عشق !
جمعه 21 اردیبهشتماه سال 1386 12:06
... تو ای فرشته ی درد آشنایم دوایم کن رها از غربت مرداب کهنه رهایم کن چه کرده ای به دلم ؟ ای ستاره ی من غریب مانده ام انگار، آشنایم کن تو ای شبنم گل سرخ ! دوستــــــــت دارم... بدون اینکه بپرسی چرا، صدایم کن کنار پنجره ی انتظار پوسیدم بیا و از همه ی این دلواپسی ها رهایم کن...
-
یه خداحافظی کوچولو !
جمعه 24 فروردینماه سال 1386 11:58
...می دونم برات عجیبه این همه اصرار و خواهش...این همه خواستن دست هات حتی بدون نوازش !...می دونم برات عجیبه من با اون همه غرورم پیش همه ی بدی هام چه جوری بازم صبورم...می دونم واست سوال ِ که چرا پیشت حقیرم...دور می شی و منو نبینی باز سراغ تو می گیرم...چاره ای جز این ندارم آخه خون شدی تو رگ هام...می میرم اگه نباشی بی تو...
-
سال نو !...من کجا و تو کجا ؟
جمعه 17 فروردینماه سال 1386 11:58
می خوام از شب سال تحویل که برام یه شب به یاد ماندنی بود بگم ! خیلی وقت بود که تصمیم گرفته بودم که شب سال تحویل اونجایی باشم که باید می بودم چون وظیفه ی خودم می دونستم ! ساعت حدود ۳ بود که از خونه زدم بیرون...البته با یه جفت شمع و کبریت خیابون ها خیلی ساکت بود ولی روشن تر از بقیه ی شب ها ! تک و توک هم خونه هایی بود که...
-
آخرین یادداشت ۱۳۸۵...آغاز ۱۳۸۶...!
شنبه 26 اسفندماه سال 1385 12:25
... یک سال گذشت با تمام فراز و نشیب هاش گذشت به قولی هر چی بود گذشت !... روزهای بد با خاطره های آزار دهنده و روزهای خوش با خاطرات ماندگار....عجب سالی بود... به هرحال امیدوارم که سال خوبی رو پشت سر گذاشته باشین و مهمتر از اون اینکه ازش خوب درس گرفته باشین...پیشاشی سال نو باستانی ِ۱۳۸۶ رو به تمامی ِ هموطنانم تبریک می...
-
فتح یه آرزو !
جمعه 11 اسفندماه سال 1385 10:45
وقتی می یای صدای پات از همه جاده ها می یاد انگار نه ازیه شهر دور که از همه دنیا می یاد تا وقتی که در وا میشه لحظه ی دیدن می رسه ای هر چی که جاده ست رو زمینبه سینه ی من می رسه ای که تویی همه کسم بی تو می گیره نفسم اگه تو رو داشته باشم به هر چی می خوام می رسم وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار کنم گل های خواب آلوده رو...
-
سپندارمذگان ( روز عُشاق) شادباد..
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1385 14:09
سپندارمذگان.. روز مهر ایرانیان شادباد.. امیدوارم روزهای خوبی رو سپری کنید با هم !!
-
والنتاین مبارک !
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 13:44
سعی کن چیزی رو که دوست داری به دست آوری ! وگرنه مجبور می شوی آنچه را داری دوست بداری !! والنتاین شاد باد.. . . ...
-
سکوت تا کی ؟!
پنجشنبه 21 دیماه سال 1385 12:52
... سکوت زیباترین اعتراضی است که معجزه می کند به احترام زخم هایت سکوت کن...!
-
شاد باش سال نو مسیحی! (Merry Christmas)
یکشنبه 10 دیماه سال 1385 11:32
... تنها دلیل یادداشت امروزم فرا رسیدن سال نومسیحیِ آغاز سال نو میلادی رو به تمام مسیحیان جهان و بالاخص هموطنان ارمنی ام تبریک می گم امیدوارم سال ۲۰۰۷ میلادی برای تمامی ِ مردم دنیا خوش یمن باشه البته که آغاز سال نو با اعدام صدام خوب شروع شد... . فعلا....... یا حق !
-
عشق گمنام!
جمعه 24 آذرماه سال 1385 13:15
وای اگر لحظه ی رفتن باشد... من چه خوشبختم اگر باز به خون آویزم....
-
۵ آبان ۱۳۸۳ -- روز دیدار -- >> خدانگهدار....
جمعه 5 آبانماه سال 1385 00:11
...با کی قسمت کنم سکوت سرد رو...با کی قسمت این دنیای درد رو...یه قدم فاصله تا شکست بغض...برو عشقم تا نبینی گریه ی مرد رو...برو عشقم به سلامت سفرت...اشکام روشنیه راه رو می ریزم پشت سرت...به سلامت سفرت.... راز هایم را نمی گفتم مگر در گوش باد باد هم برده مرا و قصه هایم را ز یاد
-
رازی در دل
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 13:00
کاش آن دم که خودم را به تو می فهماندم ... تو خودت می دیدی... رازهایم به تو می ارزیدند....
-
گفتی و گفتم
جمعه 7 مهرماه سال 1385 00:24
....فکر کنم کمی دوری از اینجا برام خوب باشه... شاید ؟ هر وقت تونستم آپ می کنم...... فقط بگم که ببخشینم..........همین..............//// گفتی بمان... گفتم چشم... گفتی بخوان... گفتم چشم... گفتی بترس... گفتم چشم... گفتی بمیر... گفتم چشم... گفتم بمان... گفتی نه ... ... ... ... ... ...
-
وفای به عهد
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 00:50
تو گفتی به دل شکستگان نزدیکم... دلم شکست... دلم خون شد... دلم مرد... پس کی به عهدت وفا می کنی؟؟؟
-
وا مانده ام
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 15:12
در پی هق هق هر لحظه ی من آمدی تا که ببینی چه کسی یا که چرا می گرید؟ لیک در کار زمین وا ماندی... گر مرا بال و پری نیست عجب نیست ولی... ای فرشته ... تو چرا جا ماندی ؟؟؟؟؟؟
-
رفتی ز کنارم
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 16:14
گلایه ای نیست که مرا تنها، در بیابان به پای رقص گرگ ها نشاندی ، همسفر ... در پی آبی یا سراب ؟ آه ، چه فرقی دارد؟؟؟؟؟؟؟ اما حتما فکر این را هم کرده ای که ممکن است ، با خاک بیابان در هم بیامیزم... نه ؟؟؟
-
حضرت عشق یک ساله شد!
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 20:24
حضرت عشق یک ساله شد.. . . تا کی ؟؟
-
چرا ؟
دوشنبه 26 تیرماه سال 1385 23:11
چرا ؟؟ س.گ.ل.ل !!
-
و اما یک سال گذشت...
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1385 20:21
اگه به زور روزگار از زندگیت می رم کنار می رم که ثابت کنم عاشقتم دیوونه وار تو گریه های زار و زار سپردمت به روزگار این از خودم گذشتنو پای خاطر خواهیم بذار خیال نکن که خواستمه این اونه که میخواستم به قبله ی محمدی اینه که حرف راستمه می خوای واست همین وسط داد بزنم با تار زلفات دلمو دار بزنم پیش همه خلق خدا زار بزنم گریه...
-
در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست...
جمعه 18 فروردینماه سال 1385 12:00
در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست... خو کرده قفس میل رها شدن نیست... من با تمام جانم پر بسته و اسیرم... باید که با تو باشم در پای تو بمیرم... عهدی که با تو بستم هرگز شکستنی نیست... این رشته تا دم مرگ گسستنی نیست...
-
خدانگهدارت...!!
جمعه 19 اسفندماه سال 1384 17:45
عزیزی که فرصت بیان احساسات رو به من ندادی، خدا حافظ من دیگه غرق تنهایی شدم که تو می خواستی در آن غرق بشم. می خوام ساده و پاک برای تو و قلب خودم و همه اعتراف کنم، و مطمئنم این چیزی از ارزشهای من کم نمی کنه و لطمئه ای هم به غرورم نمیزنه. می دونی وقتی کسی داره غرق می شه، دیگه نمیگه سلام. فقط کمک می خواد، ولی کار من دیگه...
-
شکافته شده !!
جمعه 12 اسفندماه سال 1384 18:18
...فدای تو همه دار و ندارم...برای تو تمام جسم و جانم... ...بمیرد این دلم بی تو نازنینم...ببین حال خراب و غصه هایم... ...نبینم غم نشسته در نگاهت...نریز غم در دل داغ و سیاهم... ...به آن لب های بی روح تو سوگند...رسد تا آسمان ها ناله هایم... ...صدایم کن تو ای یار همیشه...صدای تو بگیرد گریه هایم... ...مشو نالان و گریان و...