ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
در باز شد و اژدهای سبز به درون اتاق آمد٬ چاق و چله٬ پهلوها برآمده و
پر گوشت٬ فاقد پا٬ خود را به روی زیر تنه پیش می کشید. خوشامدگویی رسمی.
خواهش کردم کاملن به درون بیاید. متاسف بود که به واسطه ی قد درازش از عهده
ی این کار بر نمی آید. بنابرین به ناچار باید در باز می ماند و این به
راستی ناخوشایند بود.
با حالتی آمیخته به شرم و تزویر لبخند زد و گفت:
«اشتیاق تو موجب شد از راهی دور خود را به اینجا بکشم. زیر تنم سراسر
خراشیده و مجروح است. با این همه از کرده ی خود خشنودم. با کمال میل آمده
ام٬ با کمال میل خود را به تو عرضه کنم.»
فرانتس کافکا
نکنه می خوای بگی که کافکا هم فتنه بود؟ آره؟ یا نه مثل نیک آهنگ کوثر ستون پنجمی بود برای خودش.
نه اصلن کافکا خود خود فتنه بود.
اصلن یه جورایی همون پدر معنوی میگن؟ همون بوده.
لامذهب کسی نبود اون زمان اینو شناسایی کنه بدش دست نیروهای آقا.
حیف شد. جون سالم به در برد.
سلام ..
راستش فرازهای اول مطلب (البته تا پیش از اینکه به قد دراز برسه !) من رو بدجوری به یاد خودم انداخت! .. هر چند که فکر نمیکنم فرانتس رو تا به حال دیده باشم اما گویا الگو برداریش رو بر اساس شخصیت من انتخاب کرده باشه ! (-:
هر چند که بر مبنای این چند خط نمیشه نتیجه گیری چندانی داشت اما به نظر میرسه که یک نوع فرافکنی از دال قد "دراز" تا لام "میل" وجود داره که مدام ذهن خواننده رو قلقلک میده !
اصن یه کاری .. بیا خودت واسه این پست نظر بده روزبه ببینم چی مینویسی ؟! نه ، جون من بیا نظر بده .. ((:
خوش باشی ..
یا حق
دقیقن. منم یاد خودم افتادم که اینو نوشتم.
البته یاد یه چیزهای دیگه هم افتادم!
آره تو بمیری شاید.
مغزم کار نمی کنه الان که دارم برات می نویسم.
بعدن می یام..
جون سالم که به در نبرد. با یه مرضی کشتنش. الکی گفتن مسلول شده. البته اگرم مونده بود توی هولوکاست میکشتنش.
ولی بازم حیف شد!
سربازان گمنام و برادران لباس فردی چیز دیگری اند.