ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
آوا های غریبی به گوش می رسد
اولی: آه، خطرناک است. من می ترسم، می ترسم. این حس ترس است؟
دومی: گوش کن، گوش کن، صدا به ما نزدیک تر می شود...
اولی: من چرا این طوری ام؟ کمکم کن!
دومی:من را می بلعد، تو که نمی خواهی با من به درون ِ.. درون ِ او بیایی؟
دومی: من کجا هستم؟ این صدا از آن کیست؟ هی
آوا های گنگ
دومی: من از سرزمین آوازم. این صدا به گوشم آشنا نیست؟!؟!
صدا را نزدیک به خود احساس می کند
دومی: نزدیک من نشو. از خودت بگو. من از سرزمین آوازم
همان صدا
دومی: شروع به رقصیدن
اولی: من دردی داشتم. به تو گفته بودم. مگر در اتاق من چه پیدا کردی؟ من روزگار خوشی داشتم. گلایه ای برای من نبود.
دومی: گوش کن، صدا رو می شنوی.
اولی: نمی بینمت، نزدیک تر شو
دومی: دست و پای مرا زنجیر کرده اند
اولی: من می آیم، کجاست؟
دومی: نمی دانم. ندیدم!
اولی: کسی کنار تو نیست؟ من اینجا تنهام. از چهرت به من بگو
دومی: روی صورتم خراشی هست..
....
نوشت؛ خیال حوصلهء بحر می پزد، هیهات/چهاست در سر این قطرهء محال اندیش. شاید هیچ نمی دونست که همه ماده ها تنها مسیر مشترکی که دارند مرگ است. با عنایت اینکه همیشه اشتباه وجود دارد.
سلام آقا روزبه خوبی انشاء الله خیلی خوشحال شم وقتی اسمت رو توی نظرها دیدم . به حضور گرمت توی شب های مهتاب حتما ادامه بدی ها ...
نوشته هات پر محتوا و پر معناست ...
البته باید چند باری خونده بشن تا فهمیده بشن
ممنون.