طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

هنر و سیگار

در هر مکان رسمی یک برگ وجود داره که بالاش نوشته: قوانین و مقررات ... یا قابل توجه مراجه کنندگان و یا یک چیز دیگری...
دیروز که حوزه هنری بودم با یک پدیده جالب رو به رو شدم. این برگی که این پایین هست در جای جای حوزه هنری به چشم می خورد! مثلن شروطی بود که مراجه کنندگان باید اونها را داشته باشند! در این برگ٬ قانون شماره 5 به شدت نظر من را جلب کرد! "سیگار کشیدن در فضای حوزه هنری ممنوع می باشد

  

یک لحظه با خودم گفتم: اینجا مگه بیمارستانه؟ مطب دکتره؟ یا جایی مانند اینها...
من هیچ زمان متوجه نشدم چرا هر زمان نام هنر و هنرمند به گوش هر کسی می خوره پشتش یک سیگار بهمن 57 می یاد وسط ؟! چرا هنرمند های ما این اندازه سیگار می کشن؟ مگه شرط لازم بودن هنرمند بودن و شدن سیگاره؟
حالا گروهی از بازیگر ها به درست یا غلط برای صداشون سیگار می کشند! باز هم توجیه مناسبی نیست و این عادت به گونه ای ناپسند داره بین دوست داران هنر هم به شدت افزایش پیدا می کنه. تا جایی که امروز شما به ندرت کسی را می بینید که با این مقوله آشنا باشه و یا حتا طرفدار٬ و سیگار نکشه!! اصلن انگار سیگار و دود با هنر عجین شدن؟!

نظرات 5 + ارسال نظر
من میگم . . . دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ق.ظ http://www.manmigam.com

افزایش بازدید وبلاگ شما
کاملا رایگان
لینک مطالب وبلاگ خود را کاملا رایگان در وبسایت ما قرار دهید
لینک را به صفحه اصلی وبلاگ ندهید
افزایش بازدید = افزایش رتبه در گوگل
www.manmigam.com

که چی بشه؟
که کی ببینه؟
ما خودمون هم اضافی ایم عااامو.

فطرس دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ق.ظ

میگم تو هم چه گیرایی میدیا
یه چیز دیگه بلد نیستی بنویسی از این گیرا میدی
شدی مثل آدم بزرگا تا ادم یه کاری بکنه نمیتونن دربارش حرفی بزنن به چیزای دیگمون گیر میدن
اصلن بت نمیاد!!!
اصل حالت چطوره اینا رو ول کن
که این نیز بگذرد......
اووووه من دیدم خیلی وقته نیومدم گفتم دیداری تازه کنم مارو از یاد نری
...........
من عاشق خوابیدنم
زیرا در بیداری
زندگیم درحال از هم پاشیدن است....(مارکز)
...........
راستی مگه تو سیگاری نیستی؟؟
دلت BAKرفیق

نه به جون خودم بلد نیستم!
اگه می تونی یکم یادم بده!
گیر دادن نیست. حقیقتو وگرنه بیشتر دوستانی که با اونها رابطه دارم سیگاری هستن!!

برو بابا مارکر. همین رفته تو رخت خواب که شونصد تا زاییدن بچه تو رمان هاش هست!!

متاسفانه نه.

محسن دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:41 ب.ظ http://filmamoon.blogsky.com

هنوز مدرسه نمی رفتم. از دفتر مشق خواهر بزرگترم که مدرسه می رفت یک ورق کاغذ می کندم و میرفتم زیر درختا و برگ خشک توش می ریختم و سیگار درست می کردم و می کشیدم. به صرفه می افتادم و می گفتم که این چیه که مردم میکشند. بزرگتر که شدم از قوطی سیگار مهمونامون سیگار کش می رفتم و دزدکی می کشیدم. بزرگتر که شدم خریدم و گذاشتم توی جیبم و کشیدم. نمیدونم قبل از اون مدرسه نرفتن چه می کردم؟ خلاصه اش به جرات می تونم بگم که از اون دوران قبل از مدرسه که بگذریم حدود پنجاه سالی سیگاری بوده ام.
عمرن برم جاییی که اجازه سیگار کشیدن نداشته باشم.
از وقتی که توی سینما سیگار کشیدن ممنوع شد چند سالی سینما نرفتم ولی بالاخره با خودم کنار اومدم. دیدم اصلن نمیشه.
کاش لااقل هنرمند بودم. ولی با اطمینان میشه بهم گفت:
یک سیگاری حرفه ای.
در ضمن اونایی که توی حوزه هنری نوشتن سیگار کشیدن ممنوع شاید چیزهای دیگری بکشن که سیگار باید حلوی اونا بره بوق بزنه.


ای بابا.
من یادمه تقریبن اول یا دوم بودم از این کار کردم ولی شاید به دو بار هم نرسید. بیشتر کاغد لوله می کردم و آتیش می زدم و سعی می کردم کنم تو دهنم تا دود بدم بیرون ولی اصلن نمی شد!

من تو دود بزرگ شدم! کل اطرافم پر دود بود و هست. اونم سیگار.

این ماجرا پیش رفت تا دوم دبستان. تابستون. که با پسر عموم سر ظهر تو گرما رفتیم تو خونه خرابه کنار خونه کشیدیم راحت ولی همسایه مون دید و اومد به مامان گفت. نزدیک بود یه کتک اساسی بخورم سر همون!

ولی دیگه کلن ازش خداحافظی کردم!!
تا خوب زمانایی که.... (به دلیل رعایت شئونات اسلامی از گفتنش معذوریم! نا حلال)

اینجا که افتضاح شده! همه چیز می کشن. سیگار اصلن دود حساب نمی یاد پیش شون.

+ شما سر تا هنرمندین. اصلن از هر انگشت تون هنر می باره.شکسته نفسی نکنید.

امین جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ب.ظ

سلام ..

آدم بعد از یه مدتی بیاد و یکدفعه شروع کنه به نظر دادن ، کمی عجیب به نظر میرسه (!) با این حال اون قدر میشناسمت که دو سه هفته نبودنم چیزی ازش کم نکنه! (-:

از مجموع پست و نظراتش بیشتر با اون بخشی موافقم که شاعر میفرماید : «اینجا که افتضاح شده! همه چیز می کشن. سیگار اصلن دود حساب نمی یاد پیش شون....»

خوش باشی عزیزم ..
یا حق

درود.
خودمم زیاد وقت نمی کنم سری به وبلاگ دوستان هم بزنم واسه همین دلخوری پیش نمی یاد!

دقیقن. نیستی که ببینی. باید بری تو خونه هاشون!؟!!

همین دیروز من داشتم خونه یه بابایی باچنین ویژگی هایی رو تمیز می کردم واسه فیلمبرداری!
واااای. فاجعه بود.

حسام دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ق.ظ http://hessamm.blogsky.com

پشت صحنه فیلم ها رو ببینی حالت بد می شه. همه دارن سیگار می کشن. اونم با چه شدتی. یعنی به محض تموم شدن یکی بعدی روشن می شه. از صدابردار و تصویربردار گرفته تا تمام بازیگرها.

من خودم هیچوقت سیگار نکشیدم اما تابحال چنین قانوی رو هم ندیده بودم!

آره دیدم. یه جاهاییش جدی جدی حال به هم زنیه!
این سیگار بین تیاتری ها خیلی وحشتناک تره! و اینکه به سن های خیلی کوچیک تر هم رسیده.
بیشتر شون هم کشته مرده صدای بم هستند! و فکر می کنند با سیگار میشه صداشون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد