طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

فریادی...

مرا عظیم تر از این آرزویی نمانده است
که به جُست و جوی ِ فریادی گم شده برخیزم. 

با یاری ی ِ فانوسی خُرد
یا بی یاری ی ِ آن٬
در هر جای ِ این زمین
یا هر کجای ِ این آسمان. 

فریادی که نیم شبی
از سر ندانم چه نیاز ناشناخته از جان ِ من بر آمد
و به آسمان ِ ناپیدا گریخت...  

ای تمامی ی ِ دروازه های جهان!
مرا به بازیافتن ِ فریاد ِ گم شده ی ِ خویش
مددی کنید! 

۷ خرداد ۱۳۳۷ - ا.بامداد (در مرگ ایمرناگی) 

پ.ن: برای بازیافت خیلی از "حس" های کشته شده درونی نیازی به جنس و جوش و تکاپو آن چنانی نیست! یه جای خلوت و پرت رو پیدا کن و تا می تونی اون "حس" رو فریاد کن. همین. 


نظرات 3 + ارسال نظر
یوکابد چهارشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ب.ظ

سلام من که یادم نمیاد شما رو شاید هم قبلا میشناختم ببخشید نبودم مدتی خلی ها از خاطر منو رفتن

درود.
من خودمم درست یادم نمی یاد !!
چون اون دوستی که ما داشتیم زیادی نام عوض می کرد و بیشتر شبیه "جن" می آمد و می رفت !! بدون اینکه از خودش رد پایی بگذاره..
حالا نام شما رو که دیدم گمان کردم که شاید همان دوست پیشین باشید.

به هر حال خوشحالم از آشنایی با شما. دست امین درد نکنه!

یوکابد پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:18 ب.ظ

همممم شاید هم اون جن من بودم حالا نمیدونم ولی من نام عوض نمیکردم فقط خلی مک می امدم به اینجا بهرحال من هم خوشالم از اشنایی شما

میگم احیانن اونجایی که این نظر رو دادین تاریک بوده و صفحه کلید رو ندیدین ؟؟ چون خیلی غلط غلوط داشتین :دی

حالا اینم می ذارم پای "جن" بودن شما !!

خوب من همون "جن" شما را خطاب می کنم البته اگه موردی نداره !!؟؟

+ بسیار خرسند :)

یوکابد پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ب.ظ

تاریک نیست به من نوشتن فارسی سخته....من که جن نیستم ):

شرمنده. اها. با این روند من گفته خودم رو پس می گیرم. بسی اشتباه کردم در این روز سخت..!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد