طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

ناتور دشت ؛ تداعی کننده همه ساعت های ما

"هیچ وجه تنها نیستی٬ وقتی که تحریک بشی٬ هیجان زده بشی بدونی. خیلی از آدم ها درست عین الان تو از نظر روحی و اخلاقی مشکل داشته ن و خوشبختانه عده ای از اونها مشکلات شون رو ثبت کرده ن. اگه بخوای می تونی از اون مشکلات چیزهای زیادی یاد بگیری. همون طور که روزی اگه تو چیزی برای ارائه داشته باشی٬ کسی هس که چیزی ازت یاد بگیره. این یه توافق دو جانبه ی خیلی زیباس. و این همه ی تحصیلات نیست. تاریخه. شعره."  

ناتور دشت. نوشته جی.دی.سلینجر (برگردان محمد نجفی، انتشارات نیلا 1375) 


شما بارها و بارها در طول زندگی خودتون و هتا روزها و ساعت ها زندگی تان "هولدن کالفیلد" را دیده اید شنیده اید لمس کردید و و و... بارها با اون و رفتارهاش زندگی کرده اید. "هولدن کالفیلد" شاید بیش از هر کسی برای کسانی که به دیده از زندگی روزمره خودشان خسته و نالان هستند، آشنا باشد. برای همین هر چه برگه های "ناتور دشت" را به پیش می بریم، بیشتر و بیشتر با اون پیوند برقرار می کنیم و چه بسا می اندیشیم که "جی.دی.سلینجر" فقید این کتاب را برای "ما" نوشته!
"هولدن کالفیلد" تنها "هولدن کالفیلد" نیست! او نشانه و نمادی از بیشینه افرادی از هر جامعه ای ست که از رخداد های پیرامون خود ناخشنود و در پی زدودن این هنجارهای بد است. 

اگر "ناتور دشت" را نخوانده اید بدون هدر دادن زمان از همین امروز خواندن آن را آغاز کنید، بی شک "ناتور دشت" می تواند بهترین و یا بهترین کتاب و شاید هم "درس" زندگی تان باشد.

نظرات 4 + ارسال نظر
فطرس سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ق.ظ

بله که اینطور....
چقدرم که من اینجا تنهام
.....یادمه مارکز میگفت
هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد
و کسی که چنین ارزشی را دارد
هرگز باعث اشک ریختن تو نمی شود!!!
عجب زمونه ی شده.....عجیب


!!!؟
دلتBaK

دقیقن.
زیادی دیگه از مارکز خوشم نمی یاد. خیلی با دقت و مو شکافانه صد سال تنهایی رو دوباره خوندم. ولی خوب دوستش نداشتم.
نمی تونستم باهاش زیادی ارتباط برقرار کنم واسه همین..
بی خی :دی

فروغ ف شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:13 ق.ظ

آخ سالینجر...آخ ادبیات جهان ...آخ اسان که دیوانه ی سالینجر بود ...اخ دکتر عسگری ...اخ قلبم!!!
گفتی سالینجر و داغون شدم...
ما با این سالینجر (که خدایش بیامرزاد) حکایت هایی داشتیم...افسان عاشق این نویسنده بود .گیر می داد به استاد که من میخوام بیام کنفرانس بدم درباره ناتور دشت!
نمی دونی چقدر خندیدیم سر این سالینجر...
هولدمن ...!
روز کنفرانس تازه فهمیدیم که این تیکه کلام افسان (پسر!) از کجا اومده!
سالینجر که مرد ، استادم رفت....
ببین چه کشیدیم...

هولدن خیلی چیزها به من یاد داد. خیلی چیزهایی که تا به الان ناشناخته و روشن نبود.
و اون روشنش کرد.
مهمتر از همه چیز یاد گرفتم یه روزهایی نباید سخت گرفت زیادی..
حل میشه..
در موردش بعدن ها بیشتر می نویسم. شک نکن!

حسام سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:14 ق.ظ

ناتور دشت واقعا یکی از بهترین کتاب هاییه که تابحال خوندم. هر چی بیشتر در متن کتاب و جمله های عمیق می شی بیشتر دستگیرت می شه... از اون کتابهاییه که باید بیشتر از یکبار خوند.

دقیقن همین طوره حسام گرامی.
این کتابی که گیر من اومده بود فصل به فصل بود. برخی از فصل ها رو چند باری خوندم.
زبان سلینجر رو ماها خیلی بهتر می تونیم درک کنیم..

..... شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:27 ب.ظ

سلام خووبی قشنگ بوووود
مثل همیشه
شاد باشی
خدانگهدارت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد